نقش امریکا در گسترش اعضای سازمان ملل
بازگشایی رسمی خوابگاههای دانشجویی دانشگاه علم و صنعت
هشدار ستادکل نیروهای مسلح به آمریکا و اسرائیل: سهمگینتر و کوبندهتر پاسخ میدهیم
گزارش| کدام وزرای دولت چهاردهم از مجلس دوازدهم کارت زرد گرفتند؟
سرپرست جدید ستاد امر به معروف و نهی از منکر منصوب شد
نامه به سازمان استخدامی درباره اختصاص فوقالعاده خاص به کارکنان بخش بهداشت
حاجیدلیگانی: باید درخصوص تاثیر مکانیسم ماشه اطلاع رسانی شود
عارف: آمادگی داریم روابطمان با اتحادیه اوراسیا را گسترش دهیم
بقیه عمر را مىخواهم عبادت كنم “یا قناعت یا خاک گور” سعدى مىگويد: در شيراز، كسى ما را شام دعوت كرد. رفتيم ديديم كمرش خميده، يك موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا به زحمت راه مىرود. صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم، گفتم: حالت چطور است پيرمرد؟ گفت: خوبم، كارى را مى خواهم […]
خودکرده را تدبیر نیست مردی در بیرون شهر، آسیابی داشت. از هر کجا که گندم به طرف شهر حمل میگشت، در آسیای او آرد میشد و درآمد خوبی داشت. روزی از روزها که سرش گرم کار بود، یک غول بیابانی وارد آسیا شد و رفت در یک گوشه آسیا نشست و بنا کرد به آسیابان […]
من فقط ضربه آخر را زدم ✍مادرشوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت: تو توانستی در عرض ۳۰ روز، پسرم را ملزم به خواندن نمازهایش کنی؛ کاری که من طی ۳۰ سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم! 🔸و اشک در چشمانش جمع شد. 🔹عروس جواب داد: مادرجان، داستان […]
نشانه شخصیت هرکس داستان مرد نابینا مردی نابینا، زیر درختی نشسته بود! پادشاهی از سرزمین دیگر در حال رفتن به پایتخت پادشاهی آن سرزمین نزد او آمد، و با لحنی احترامآمیز گفت: از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟ *پس از او، نخستوزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت: آقا، […]
ﻣﺸﻜﻼﺕ ما ﺑﻪ هم ﻣﺮﺑﻮطه! 🔴 تو کز محنت دیگران بیغمی … 🔹میرزا در مکتبخانه، ﺍﺳﻢ شاگرد ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻛﺮﺩ، شاگرد برخاست. 🔸میرزا ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ بنیﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ، 🔹شاگرد ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ: بنیﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یک پیکرند/ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ/ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ 🔸ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ […]
هرچه پیش آید خوش آید داستان زیبا؛ گوش جان بسپاریم ✍🏻پادشاهی، وزيری داشت كه هر اتفاقی میافتاد میگفت: خير است!! روزی دست پادشاه در سنگلاخها گير كرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزير در صحنه حاضر بود گفت: خير است! پادشاه که از درد به خود میپيچيد، از رفتار وزير عصبی شد، او […]
نه خانی آمده نه خانی رفته در روزگار قدیم، مرد سادهدلی به نام صفرقلی زندگی میکرد که دلش میخواست با وجود مال و ثروت کمی که داشت، همه او را مالدار و توانگر بدانند. از این رو گاهی در بعضی کارها اسراف میکرد، در نتیجه در بین مردم کوچه و خیابان به صفرقلی خان مشهور […]
حکایت مهمانانِ علیعلیهالسلام مردی با پسرش، به عنوان مهمان، بر علی – علیهالسلام – وارد شدند. علی علیهالسلام با اكرام و احترام بسیار، آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی علیهالسلام، حولهای و طشتی و […]
اگر قاطر کسی را رم ندهی کسی با تو کاری ندارد یکی بود، یکی نبود. در شبی از شبها، ملانصرالدین و زنش کنار هم نشسته بودند و از هر دری حرف میزدند. همسر ملا پرسید: تو میدانی که در آن دنیا چه خبر است و بعد از مرگ، چه بلایی سر آدم میآورند؟ ملا گفت: […]