محکومیت 48 میلیارد دلاری آمریکا در پرونده شهدای مدافع حرم از پردیس تا کوالالامپور؛ داستان دومین المپیاد فناوری نانو نجات 25 نفر از حریق برج مسکونی در سعادت آباد کاهش پلانکتونها و غیرقابل سکونت شدن آبها برای ماهیان دلنوشته | روضههای خانگی وزارتکار:حادثه معدن کلات در زمان تعمیر رخ داد پرتاب موفق ماهواره با کاربرد تشخیص شوری اقیانوسها کشف 2.5 میلیارد تومان انواع داروی قاچاق در غرب تهران
رطبخورده منع رطب چون کند این ضربالمثل را بارها از رسانه ملی (رادیو و تلویزیون) شنیدیم. مفهوم اصلی این ضربالمثل این است که نصیحتکننده و تذکردهنده خود باید به آنچه که میگوید اعتقاد داشته باشد و عمل کند. در غیر این صورت، نصیحتش کارگر نمیافتد. اما درباره داستان این ضربالمثل، نقل بیشتر داستانی است از […]
جور استاد به ز مهر پدر 🔹در زمانهای دور که شکل زندگی مردم با حالا خیلی فرق داشت، درس خواندن و باسواد شدن کار بسیار سخت و دشواری بود که از عهدهی هرکسی برنمیآمد. در آن دوره، بچهها باید به مکتبخانه میرفتند تا سواد خواندن و نوشتن و سواد دینی به آنها آموخته شود. دانش […]
به نام خدای آن چوپان … مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم». مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر […]
لبخند زاگرس هر شب، قوطی وازلین را میآورد و پای کرسی، دستان پینه بسته و ترکخوردهاش را چرب میکرد. یک دستمال پارچهای دور دستانش میپیچید که لحاف را چرب نکند. اذان صبح که برای نماز بیدار میشد، اول کمی گِل سرشوی به دستانش میمالید و بعد وضو میگرفت. تمام روز در مزرعه پابهپای پدربزرگ کار […]
ضربالمثل چوبکاری نفرمایید اصطلاح «چوبکاری نفرمایید» زمانی به کار میرود که شخصی، مورد محبت و اظهار لطف بیاندازه قرار گیرد تا حدی که موجب شرمساری و خجالت او شود و شخص در مقام احترام به طرف مقابل که به او نیکی و محبت کرده است، این عبارت را میگوید. حال ببینیم این چوبکاری چیست؟ در […]
نسخهی شفابخش متوکل در اثر دمل روی بدنش، در بستر مریضی افتاده بود. بیماری او چنان بود که هیچ کس جرأت نمیکرد، برای جراحی کارد تیز به بدن او رساند. از این رو مادرش نذر کرد اگر متوکل از این بیماری بهبود یابد، مقدار فراوانی از مال خود را به امام هادی علیهالسلام بدهد. فتح […]
فلسفه ضربالمثل بزخری کردن ✍️مردی گاو خود را برای فروش به شهر برد. چند نفر که با هم شریک بودند، با حیلهگری میخواستند گاو او را از چنگش در بیاورند، و قرار گذاشتند هرکدام از راهی بیاید و به او بگوید: این بز را چند میفروشی؟ 🔸حیلهگر اولی آمد و پس از سلام و احوالپرسی […]
بهلول و مرد عطار آوردهاند روزي بهلول از راهی میگذشت. مردي را دید که غریبوار و سر به گریبان ناله میکند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت: آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی؟ آن مرد گفت: من مردي غریب و سیاحتپیشهام و چون به این شهر […]
سردار کوچک مادر، دست کودکش را گرفت و به سمت مرکز فروش محصولات فرهنگی قدمزنان رفتند. کمی در فروشگاه چرخی زدند و کودک، اسباببازی مورد علاقهاش را خرید و مادر هم در کنارش، کارت امتیاز نماز خرید. پسرک دلش اسباببازی دیگری هم میخواست، مادرش لبخندی زد و گفت: “مامان ببین نمازهات رو که خوندی و […]