دستگیری 4تبعه اندونزی در مدینه به اتهام کلاهبرداری از حجاج
شهیدان پرواز اردیبهشت
آشنایی با مناسک 13 گانه حج
دلنوشته | یکسال از نبودنت گذشت
معرفی کتاب هارداسان به قلم محمدمهدی رحیمی
آتشسوزی مجتمع مسکونی در اکباتان 32 مصدوم برجا گذاشت
بلوک انتقال مداری ایرانی چگونه ماهواره را به GEO میبرد؟
"عملگرایی" مهمترین رویکرد در مسیر کارآفرینی است
مرا با مردهپرستان کاری نیست روزی کسی به خیام خردمند که دوران کهنسالی را پشت سر میگذاشت گفت: شما به یاد دارید دقیقا پدربزرگ من چه زمانی درگذشت؟ خیام پرسید: این پرسش برای چیست؟ آن جوان گفت: من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آوردهام و میخواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا […]
حکایتی بسیار خواندنی از کشتی حضرت نوح روایت است: وقتی که حضرت نوح سوار کشتی شد، همه دنیا را سیر کرد، تا به سرزمین کربلا رسید. همینکه به سرزمین کربلا رسید، زمین، کشتی او را گرفت بطوری که حضرت نوح ترسید غرق شود. دستها را به دعا و نیایش برداشت، و پروردگارش را خواند و […]
تاجر متوكل در زمان پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله و سلم، مردی هميشه متوكل به خدا بود و برای تجارت از شام به مدينه می آمد. روزی در راه، دزد شامی سوار بر اسب، بر سر راه او آمد و شمشير به قصد كشتن او كشيد. تاجر گفت: ای سارق اگر مقصود تو […]
حکایتهای عبید زاکانی؛ مرد خسیس بزرگی که در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع کرد. جگرگوشگان خود را حاضر کرد. گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در کسب مال، زحمتهای سفر و حضر کشیدهام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشردهام. هرگز از محافظت آن غافل مباشید و به […]
نصیحت زاهد گرمی هوای تابستان شدت كرده بود. آفتاب بر مدینه و باغها و مزارع اطراف مدینه به شدت میتابید. در این حال مردی به نام محمدبن منكدر- كه خود را از زهّاد و عبّاد و تارك دنیا میدانست، تصادفا به نواحی بیرون مدینه آمد، ناگهان چشمش به مرد فربه و درشتاندامی افتاد كه معلوم […]
سهم مشخص هر یک از انسانها روزی یکی از پادشاهان به سیر و سیاحت رفت، تا این که به روستایی رسید، کمی در آنجا توقف کرد تا قدری استراحت کند. پادشاه به همراهان خود گفت: بساط طعام را آماده کنید کمی توقف میکنیم و سپس به راه خود ادامه میدهیم. پادشاه گفت: آن پیرمرد هم […]
صبر و شکیبایی در برابر ناملایمات تلخیهای زمان، شیرینیهای گذشته را از یادت نبرد. 🔹لقمان در آغاز، برده خواجهای توانگر و خوشقلب بود. 🔸ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت، دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود. 🔹وی با اندکی سختی، زبان به ناله و گلایه میگشود. […]
حکمت خداوند میگويند: يكی از صحرانشينان، سگی و الاغی و خروسی داشت كه خروس، او را برای نماز صبح بيدار میكرد… سگ مراقب او بود و الاغ، بار او را میبرد. شبی روباه، خروس او را برد و خورد، آن مرد گفت: شايد خير من در آن باشد…! روز ديگر گرگ آمد و الاغ او […]
داستان ضربالمثل از هول حلیم افتاد تو دیگ داستان ضربالمثل: گویند در روزگاران قدیم، مردی فربه زندگی میکرد که علاقه زیادی به خوردن داشت که بیشتر وقتش صرف خوردن و آشامیدن میشد. یک روز مرد که به بازار رفته بود به خانه برگشت، همسرش از او پرسید مرد چه شده امروز زود به خانه آمدهای. […]