آرشیو » بایگانی‌های داستانک | صفحه 12 از 24 | چاره نیوز | رسانه خبری فرهنگی مذهبی چاره نیوز

نسخه‌ی شفابخش
1 سال قبل

نسخه‌ی شفابخش

نسخه‌ی شفابخش متوکل در اثر دمل روی بدنش، در بستر مریضی افتاده بود. بیماری او چنان بود که هیچ کس جرأت نمی‌کرد، برای جراحی کارد تیز به بدن او رساند. از این رو مادرش نذر کرد اگر متوکل از این بیماری بهبود یابد، مقدار فراوانی از مال خود را به امام هادی علیه‌السلام بدهد. فتح […]

فلسفه ضرب‌المثل‌ بزخری کردن
1 سال قبل

فلسفه ضرب‌المثل‌ بزخری کردن

فلسفه ضرب‌المثل‌ بزخری کردن ✍️مردی گاو خود را برای فروش به شهر برد. چند نفر که با هم شریک بودند، با حیله‌گری می‌خواستند گاو او را از چنگش در بیاورند، و قرار گذاشتند هرکدام از راهی بیاید و به او بگوید: این بز را چند می‌فروشی؟ 🔸حیله‌گر اولی آمد و پس از سلام و احوال‌پرسی […]

بهلول و مرد عطار
1 سال قبل

بهلول و مرد عطار

 بهلول و مرد عطار آورده‌اند روزي بهلول از راهی می‌گذشت. مردي را دید که غریب‌وار و سر به گریبان ناله می‌کند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت: آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی؟ آن مرد گفت: من مردي غریب و سیاحت‌پیشه‌ام و چون به این شهر […]

سردار کوچک
1 سال قبل

سردار کوچک

سردار کوچک مادر، دست کودکش را گرفت و به سمت مرکز فروش محصولات فرهنگی قدم‌زنان رفتند. کمی در فروشگاه چرخی زدند و کودک، اسباب‌بازی مورد علاقه‌اش را خرید و مادر هم در کنارش، کارت امتیاز نماز خرید. پسرک دلش اسباب‌بازی دیگری هم می‌خواست، مادرش لبخندی زد و گفت: “مامان ببین نمازهات رو که خوندی و […]

ارزش خدمت به مادر
1 سال قبل

ارزش خدمت به مادر

ارزش خدمت به مادر ✿ دو برادر، مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو، متقی و پرهیزکار بودند و عالم و عارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و […]

فرو بردن خشم
1 سال قبل

فرو بردن خشم

فرو بردن خشم روزى امام سجّاد، حضرت زين‌العابدين عليه‌السّلام، در جمع عدّه‌اى از دوستان و ياران خود نشسته بود، كه يكى از خويشان آن حضرت، به نام حسن بن حسن وارد شد. و چون نزديك حضرت قرار گرفت، زبان به دشنام و بدگويى به آن حضرت باز كرد؛ و امام عليه‌السّلام سكوت نمود و هيچ […]

دی به خانه آمد
1 سال قبل

دی به خانه آمد

دی به خانه آمد گوله‌ی کاموا را که به زیر پایه‌ی کرسی غلتیده بود برداشت و در سبد گذاشت. نگاهی به پنجره انداخت. عینکش را برداشت و تمیز کرد و دوباره روی چشم‌هایش گذاشت. خنده روی صورت زیبایش نشست. درست دیده بود؛ برف می‌بارید. دست روی زانوهایش گذاشت و با گفتن آخی بلند شد. پارچه‌ی […]

از رحمت الهی ناامید نشوید
1 سال قبل

از رحمت الهی ناامید نشوید

از رحمت الهی ناامید نشوید زنی زیبا که صاحب فرزند نمی‌شد نزد پیامبر می‌رود و می‌گوید از خدا، فرزندی صالح برایم بخواه. پیامبر وقتی دعا می‌کند، وحی می‌رسد او را بدون فرزند خلق کردم. زن می‌گوید خدا رحیم است و می‌رود. سال بعد باز تکرار می‌شود و باز وحی می‌آید که بدون فرزند است. زن، […]

تو را امانت به خداوند و جبرئیل و فرد صالحی از مؤمنین می‌سپرم
1 سال قبل

تو را امانت به خداوند و جبرئیل و فرد صالحی از مؤمنین می‌سپرم

تو را امانت به خداوند و جبرئیل و فرد صالحی از مؤمنین می‌سپرم پیامبر صلی‌الله علیه و آله روزی در جمع سلمان، ابوذر، مقداد و ابوایوب انصاری بر جانشینی علی علیه‌السلام تصریح کرد و در پایان سخنش فرمود: به خداوند، شکایت امتم را می‌کنم که حق برادرم را انکار خواهند کرد و علیه او همدست […]