پاتک شدید عراق و شیمیایی شدن شهید بابایی عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره. شهید بابایی توی اون عملیات شیمیایی شد، سرش پر شده بود از تاولهای ریز و درشت. سرش میخارید و با خاراندن زیاد، تاولها ترکیده بود. بنده خدا خیلی اذیت شده بود. بهش گفتم برو بیمارستان دوا و […]
شهد عشق با خودم میگفتم: «یا زهرا؛ من به عشق مفقودین، اینجا آمدهام. اگر ما را لایق میدانید مددی کنید تا شهدا به ما نظر کنند و اگر لایق نمیدانید که برگردیم تهران». روز بعد هم بچهها با توسل به حضرت زهرا سلاماللهعلیها مشغول تفحص شدند. در حین کار روبروی پاسگاه بند انگشتی نظرم را […]
داستان انتظار؛ سهشنبهشب چهلم باران، آسمان تاریک شهر را هاشور میزد. برفپاککن را زدم و پیچیدم توی خیابانی که مسیر هر هفتهام برای رسیدن به مسجد جمکران بود. بالاخره هفتهی چهلم رسیده بود. توی این مدت خیلی وسوسه شده بودم که به بهانهی کمردرد، چله را نصفهکاره بگذارم، اما هر هفته هرطور بود خودم را […]
رعایت انصاف یكی از اطرافیان شیخ رجبعلی خیاط نقل میكند كه: پارچههایی را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد؛ از قیمتش پرسیدم، گفت: دو روز كار میبرد، چھل تومان؛ روزی كه رفتم لباسھا را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان میشود؛ گفتم: فرموده بودید چھل تومان؟! پاسخ دادند: فكر كردم دو روز كار میبرد ولی […]
بهلول کیست؟ دربارهی بهلول دانا بیشتر بدانیم! بهلول دیوانه یا بهلول دانا کیست؟ این سوال همیشه وجود دارد که بهلول مجنون بوده یا دانا؟ در کتاب دائرةالمعارف تشیع نقل گردیده است: ابو وهیب بن عمرو (بهلول) معروف به مجنون، از فقها و حکما و شعرای شیعه در قرن دوم هجری بوده است. و علت دیوانگی […]
علت نبوغ ادیسون گفتهاند وقتی ادیسون به مدرسه رفت، بعد از چند روز معلم کلاسشان، نامهای را به ادیسون داد و گفت آن را به مادرت بده. مادر ادیسون، نامه را باز کرد و دید نوشته: فرزندتان کودن است، مدرسه ما جای کودنها نیست. ولی مادر، نامه را برای ادیسون اینگونه خواند: فرزند شما، نابغه […]
حکایت اخلاقی یک روز مقدس اردبیلی رفت حمام، دید حمامی در خلوت خود میگوید: خدایا شکرت که شاه نشدم، شکرت که وزیر نشدم، شکرت که مقدس اردبیلی نشدم! مقدس پرسید: شاه و وزیر ظلم میکنند، اما چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟! حمامی گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد! مقدس گفت: چطور؟ حمامی […]
خاطره یک خبرنگار فرانسوی از تفاوت غذای امام و پاپ ناهار امام خمینی یک غذای ایرانی به اسم آبگوشت بود و این همان غذایی بود که در آن روز، دیگران هم از آن استفاده میکردند. آیتاللّه خمینی بر سر سفره ای که به غیر از ایشان همسر، پسر، عروس و نوه هایشان بودند، نشسته و […]