یه تنه یه گردان بود… دانشگاهش تمام شده بود و از آلمان، چند تا دعوتنامه بورسیه تحصیلی برایش آمده بود… همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانیهاش گفتند: باید به سمت غنیسازی اورانیوم و انرژی صلحآمیز هستهای برویم. تا این را شنید، دست رد زد به سینه همه دعوتنامهها و خارج رفتنها. ماند […]
آب گرم میخواهی چیکار؟ شب قبل شهادتش، یاران همیشگی دور او را گرفته بودند؛ «یونس شریقی»، «جمال دهشور»، «قاسم نیسی»، «حسن بوغدار»، «حسین احتیاطس» و… . حسین گفت: «بچهها! آب گرم داریم؟» دوستش گفت: «آب گرم میخواهی چیکار؟» گفت: «میخواهم حمام کنم». دوستش با تعجب پرسید: «تو این سرما؟» و بلافاصله اضافه کرد: «فردا عملیات […]
چرا خودت را به خواب عادت میدهی؟! شهید صدر وقتی در حال تفکر و مطالعه بودند، کاملاً از دنیای پیرامونشان بریده میشدند. به یاد ندارم که شهید صدر حتی در گرمترین روزهای تابستان، غرق در خواب شوند. حتی در همان روزهای گرم و درحالیکه به سن پنجاه سالگی نزدیک شده بودند هم از کتابهایشان جدا […]
یاد و خاطرهای از شهید پورجعفری و حاجقاسم شهید پورجعفری میگفت: روزی در منطقهای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزند. خیلی محل خطرناکی بود. من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بگذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشود. همین که گذاشتمش بالا، تکتیرانداز، بلوک را طوری زد که تکه تکه شد […]
خانهای قدیمی و وسایلی قدیمیتر “همسر شهید بلباسی” روز بعد از شهادت سردار به خانه ایشان رفته و اینگونه، آن روز را روایت میکند: خانهای قدیمی و وسایلی قدیمیتر؛ اما روحانگیز! در و دیواری که پر از عکسهای شهدا بود. همسر حاجی، آرام نشسته بود و خروشش درونی بود. وقتی دور خانم حاجی جمع شدیم […]
راهحل مشکلات در همین نزدیکی استاد برجسته اخلاق آیت الله فاطمینیا میفرمودند: شخصی، گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیدا شده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روز انجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود. میگوید: روزی اضطرابی در دلم […]
هدیه امام حسین به امیرکبیر در برزخ مرحوم آیت الله اراکی(ره) درباره شخصیت والای میرزا تقیخان امیرکبیر فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت… از او پرسیدم: “چون شهید شدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟” با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ […]
خاطره مادر شهید محمود اخلاقی مادرش ختم سورهی واقعه برداشت؛ به این نیت که اگر قرار است پسرش شهید شود، روز عاشورا باشد و گریهای که میکند برای سیدالشهداء باشد. محمود که رفت منطقه، عکسش را قاب گرفت و نصب کرد روی دیوار. روز عاشورا که فرا رسید، مادر هنوز خبر نداشت که محمود شهید […]
حکایت کرامات حضرت زهرا سلاماللهعلیها ارادت امام رضا علیهالسّلام به حضرت فاطمه علیهاالسّلام؛ یکی از فضلای حوزه که مشکل بزرگی برایش پیش آمده بود، برای زیارت و توسّل به حضرت امام رضا علیهالسّلام عازم حرم میشود. از قضا به علّامه طباطبایی بر میخورد که ایشان هم عازم حرم است. به طرفش رفته و با چشمی پر […]