«همۀ کاشها را بنویس تا هیچ یک باقی نماند. اگر رأی ندادهاید و فردای انتخابات نمیگویید کاش، رأی ندهید اما اگر «کاش»ی باقی میماند تصمیم متفاوتی بگیرید؛ چرا که این کاشها رهایمان نخواهد کرد.»
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر، روزنامهنگار، در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «هر تصمیمی که دربارۀ انتخابات گرفتهاید محترم است و این نوشته نمیخواهد تصمیم شما را تغییر دهد یا نامزد خاصی را معرفی کند … اما بر آن است که چند توجیه یا تصور را به چالش بکشد:
۱. برخی شرکتنکردن را به منزلۀ «نه» جدی تلقی میکنند اما آیا جز این است که در سال ۸۸ که بالاترین نرخ مشارکت (۸۵ درصد) را شاهد بودیم نیز باز ۱۵ درصد شرکت نکردند؟ یا در سال ۷۲ که پایینترین نرخ مشارکت رقم خورد آیا مشروعیت ساختار سیاسی سلب شد یا تحتالشعاع حضورهای بعدی قرار گرفت و آیا مشروعیتی ستانده شد؟ زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تحت تأثیر این درصدهاست یا کسی که رییسجمهوری میشود و دولتی که تشکیل میدهد؟ به عبارت دیگر در زمین واقعیتها زندگی میکنیم یا در آسمان ذهنیتها و عینیتها؟
۲. درست ۲۰ سال پیش و در چنین روزهایی سیدمحمد خاتمی برای بار دوم و این بار با ۲۲ میلیون رأی پیروز شد. روزنامۀ رسالت که طبعا شرکت در انتخابات را تکلیف شرعی میدانست اما مدعی غایبان شد و در سرمقاله به شمار ایرانیانی که شرکت نکردند، اشاره کرد. چه تضمینی وجود دارد که این بار هم این تفسیر صورت نپذیرد؟ شاید هم گفته شود که اگر ۳۰ یا ۴۰ درصد در انتخابات شرکت نکردند، با نظام مشکل نداشتند بلکه به خاطر عملکرد دولت دوم روحانی یا ناشی از شیوع کرونا بوده و دولت جدید جبران میکند.
۳. هم محمود احمدینژاد خواسته رأی ندهیم هم براندازان خارجنشین. هم بیعلاقهشدهها به سیاست رأی نمیدهند هم ناراضیان اقتصادی و هم مخالفان نظارت استصوابی. چگونه میتوان تفکیک و مشخص کرد سهم هر یک چقدر است؟ حال آن که نام هر کاندیدا اما پیام روشن و صریحی دربردارد.
۴. یکی از تحلیلگران مطرح با اشاره به نام یک نامزد پرسیده وقتی روحانی که قویتر و خوشبیانتر بود از پس فشارها برنیامد، او چگونه میتواند؟
این شعر را نیاورده تا بیاحترامی نشود اما برای تأثیر بیشتر میتوانست بیاورد:
جایی که عقاب پر بریزد
از پشّۀ لاغری چه خیزد؟
با یک مثال اما میتوان پاسخ داد: اگر شما امروز بخواهید اتومبیلی به قیمت ۳۰۰ میلیون تومان خریداری کنید منتها تنها ۱۰۰ میلیون تومان موجودی داشته باشید میتوان پرسید ۲۰۰ میلیون دیگر را چگونه تأمین میکنید اما اگر فردا برادرتان ۲۰۰ میلیون به حسابتان بریزد این سؤال بلاموضوع میشود.
کاندیدا امروز فقط کاندیداست (با ۱۰۰ میلیون تومان موجودی شخصی) اما با آرایی که به حساب او ریخته میشود (موجودی او به ۳۰۰ میلیون افزایش مییابد) و اقتدار کسب میکند. پس بر اساس موجودی فعلی نمیتوان پیشداوری کرد. رأی، اعتبار و اقتدار میآورد و آدم معمولی را به آدم قویتری تبدیل میکند.
۵. جمعی از فعالان مدنی گفتهاند به جای عرصۀ انتخابات و صندوقهای رأی به خیابان و مدرسه و دانشگاه و بازار برمیگردیم. کاش دقیقا بگویند وقتی برگردیم چه میکنیم وقتی تمام شئون زندگی ما متاثر از نوع حکمرانی است. بیرون و فضای عمومی نیز به خاطر درآمدهای نفتی و تمرکزگرایی چنین است و تصور خود از بازار و دانشگاه و خیابان را باید تغییر دهند. اگر هم منظور بازگشت به فضای مجازی است، مگر همین حالا هم در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی حضور فعال ندارند؟
۶. قرار است دهها هزار نفر عضو شوراهای شهر و روستا شوند. طبعا چند برابر این تعداد، نامزد و چند برابر نامزدها هم اعضای خانواده و دوستان و هواداران آنان هستند. پس جمعیت قابل توجهی به خاطر شوراها پای صندوق میروند و اگر کسانی نگران سوءاستفاده از تصاویر حضور اعتراضی و مصادره به مطلوب آن در تلویزیون هستند بد نیست بدانند انگیزۀ کافی برای مشارکت در انتخابات شوراها که همزمان با انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشود، وجود دارد.
۷. فرض کنیم همین حالا دستوری صادر شود که انتخابات تا اطلاع ثانوی برگزار نخواهد شد اما به جای آن امتیازاتی به غرب داده میشود. غرب با ایران چه میکند؟ آیا خواهند گفت تا انتخابات آزاد و رقابتی برگزار و نظارت استصوابی را حذف نکنید امتیاز نمیدهیم یا اساسا این امور برای کشورهای غربی اولویت ندارد و دغدغۀ اصلی آنها فعالیتهای هستهای، تخاصم با اسراییل و نفوذ منطقهای است؟ برای کثیری از مردم گرفتار معیشت چه؟
۸. اگر همین انتخابات پر حریف و حدیث در راه نبود، آیا بحث نظارت استصوابی این گونه درمیگرفت؟ با این حساب، نفس انتخابات روزنههایی را نمیگشاید؟ بسته شود خوب است؟
۹. آیا این گفتار به معنی این است که حتما رأی بدهید یا برای نهگفتن به آقای الف به آقای ب رأی بدهید؟ نه! به تعبیر دکتر مهرآیین و به نقل از کی یرکهگور «ازدواج کنی پشیمان میشوی، ازدواج نکنی هم پشیمان میشوی!»
این گونه نیست که تنها از رأیدادن پشیمان شویم. گاه میتوان از رأیندادن هم پشیمان شد.
۱۰. اگر این گفتار در پی تبلیغ رأیدادن نیست یا فرد خاصی را مد نظر ندارد، پس چه میخواهد بگوید؟ این که شخص خودتان تصمیم بگیرید. ببینید کدام گزینه کمهزینهتر و قابل ترجمهتر است.
صریحتر و روشنتر: «کاش»ی باقی نگذارید. این جمله یعنی چه؟ سال پیش دوستی را مغموم و افسرده دیدم. پرسیدم داستان چیست؟ گفت: مادرم مبتلا به سرطان از نوع بدخیم است و نهایتا ۶ ماه دیگر زنده است. گفتم: یعنی کاری از کسی برنمیآید؟ گفت:نه، مگر معجزهای شود و این سخن از او که همۀ امور را باید در آزمایشگاه خود تجربه میکرد یک معجزه بود! گفتم: پس هیچ «کاش»ی باقی نگذار! کاش بیشتر نزد او بودم! کاش مدارک را برای برادرم در خارج از کشور میفرستادم! کاش سیرتر میبوسیدمش! کاش! کاش! کاش!
همۀ کاشها را بنویس تا هیچ یک باقی نماند.
اگر رأی ندادهاید و فردای انتخابات نمیگویید کاش، رأی ندهید اما اگر «کاش»ی باقی میماند تصمیم متفاوتی بگیرید؛ چرا که این کاشها رهایمان نخواهد کرد.
جدای اینها طبع مردم ما آشتیجویی است. قرار بود گروگانهای آمریکایی محاکمه شوند اما آزاد شدند و رفتند سراغ خانه و زندگیشان. قرار نبود جنگ جز با سقوط صدام تمام شود اما با قبول قطعنامه ۵۹۸ در حالی که صدام هنوز سر کار بود، تمام شد. قرار بود غنیسازی هستهای را بالا ببریم اما با برجام توافق شد.
در داخل هم باید راهی جُست. خشم و کین راه به جایی نمیبرد؛ چه کینهای که صداوسیما پمپاژ کند و چه نفرتی که تلویزیون من وتو.»
انتهای پیام
ثبت دیدگاه