” فقر ما ” و غنی مطلق

ما نه از فقرمان میتوانیم بگذریم، یک؛ نه از احتیاجمان به غنی میتوانیم بگذریم، دو. هم فقیریم، هم تنها کسی که توان رفع نیاز ما را دارد، ” غنیّ بالذّات ” است. چرا انسان در حال خطر درون دریا، میگوید: (یا الله)؟! چون در فطرت او هست کسی که میتواند دریای موّاج را مهار کند، وجود دارد. حالا اگر کشتیهای تحتالبحری غرق شد، آنها در درونشان به چه کسی متوسّلند؟ بالاخره به یک قدرت قاهرهای متوسّلند! بشر که هرگز نا امید نخواهد شد. و آن قدرت قاهره که در عمق دریا هست، خداست؛ و اگر یک سفینه فضانوردی که رفت در کره مریخ بنشیند، آنجا آسیب دید؛ آنها به چه کسی متوسل میشوند؟ به یک قدرتی که (هو الّذی فی السّماء اله و فی الارض اله)* متوسل میشوند! اگر با او رابطه پیدا کردیم، با معشوق حقیقیمان رابطه پیدا کردیم.
در ادبیات فارسی ما اصولاً “معشوق” را (دل_آرام) میگویند. ” دل آرام ” یعنی چه؟ یعنی یک کسی که دل به او میآرمد، همین! چرا معشوق را دل آرام میگویند؟ برای اینکه وقتی انسان به جوار و حضور او رسید، میآرمد! اوّل خیال میکند که جوانی معشوق اوست، یا مال معشوق اوست، یا مدرک معشوق اوست، یا عالم شدن معشوق اوست؛ همه اینها را یکی پس از دیگری فراهم میکند، میبیند نمیآرمد! معلوم میشود اینها معشوق او نبودند؛ (معشوق) آن است که (دل آرام) باشد! این همان است که: (الا بذکر الله تطمئنّ القلوب)*. دیگری یا دیگران هر چه یا هر شخصی هستند، نردبانند؛ نردبان دل آرام نیست!
ما برای اینکه بفهمیم به معشوق رسیدیم یا نه، ببینیم آرام شدیم یا نه. اینچنین نیست که چیزی غیر خدا معشوق آدم باشد، برای اینکه انسان به هر چه غیر خدا برسد، نمیآرمد! اگر در سوره مبارکه رعد آمده است: (الا بذکر الله تطمئن القلوب)، برای همین است. این (طمانینه) که یک واژه عربی است، همان است که در ادبیات فارسی میگوئیم: (دل آرام)! و این دل در اختیار خود ماست، همه ما میدانیم به چه میآرمد، به چه نمیآرمد! اگر به یک امری رسیدیم، مدرک را گرفتیم، تازه اوّل اضطراب ماست؛ معلوم میشود مدرک گرفتن، یا عالم شدن، یا مجتهد شدن معشوق نیست! به دلیل اینکه ما عالم شدیم، یا به اجتهاد رسیدیم؛ ولی نیارمیدیم!!
سوره زخرف / آیه ۸۴
سوره رعد / آیه ۲۸
📚ششمین همایش آموزشی _ فرهنگی دانشجویان سراسر کشور (کوثر)
مشهد مقدّس ؛ مرداد ۱۳۷۹









ثبت دیدگاه