خمپاره را رها كن برو دنبال توپخانه

خاطرهای از شهیدحسن تهرانیمقدم به قلم شهید رشید
در سنگر فرماندهی بوديم كه حسن وارد شد. جوانی ۲۱ ساله بود، نامهای را به دستم داد. پيشنهادی كه در نامه نوشته بود از يك نگرانی حكايت ميكرد و راهحلی برای آن ارائه كرده بود.
بعدها ماجرای آن روز را در جمع دوستان نقل میکرد: “آقا رشيد نامهام را كه خواند به من گفت: حسن آقا! برو دنبال توپخانه و من كه تعجب كرده بودم پرسيدم: آقا رشيد چي؟! و او با لبخند گفت: حسن آقا خمپاره را رها كن برو دنبال توپخانه، ما نيازمند واحدهای پرقدرت آتش هستيم»
من هنوز نوشته آن روز حسن را دارم و جوان ۲۱ ساله آن روز مثل ژنرالي پخته و با اراده رفت دنبال توپخانه و فقط ۵ ماه بعد سپاه صاحب توپخانه شد!
من كه درباره جنگ كتاب مطالعه ميكردم به او گفتم “حسن! خداوند در كنار سپاه و ارتشی ميجنگد كه توپخانه قدرتمند داشته باشد!”
خنديد و خوشحال شد. اين جمله را از متن تاريخ و از كلماتي كه يك فرمانده در ميدان جنگ بكار برده بود، براي حسن نقل كردم.
اكنون قدرت توپخانه و موشكهای سپاه، مديون تلاش شبانهروزی و اراده و فكر اوست و مرهون مجاهدات خالصانه حسن است.









ثبت دیدگاه