دل‌نوشته | قصور از من بود
28 شهریور 1404 - 13:38
شناسه : 80135
1

قصور از من بود نام تو را بردم صفحه جان دلتنگ شد ناگهان بغضی که ترک داشته بود بی‌قرار شد ز خودش بی‌خودش شد شکست و چشم‌هایش هوای باران شد از خودم می‌پرسم… واقعا روا بود که یک جمعه‌ باز شود سهم من از دلتنگی من یه جمعه‌ی خاص را از تقویم‌ها طلب دارم همان […]

پ
پ

قصور از من بود

IMG_20250919_123201_216Pupb4Ny

نام تو را بردم صفحه جان دلتنگ شد

ناگهان بغضی که ترک داشته بود

بی‌قرار شد

ز خودش بی‌خودش شد

شکست و چشم‌هایش هوای باران شد

از خودم می‌پرسم…

واقعا روا بود که یک جمعه‌ باز شود سهم من از دلتنگی

من یه جمعه‌ی خاص را از تقویم‌ها طلب دارم

همان جمعه‌ای که به ماه رویت روشن می‌شود شروع روزم

من به خودم به زمین به زمان وعده آمدنت را دادم

بارها تصویر شکوه دیدنت را در قاب خیالم قلم زدم

 بارها…

اما چه شد که نشد وصال سر برسد؟

شاید قصور از من بود که تب خواستنم شور نداشت، نجوای نیمه شبم اخلاص نداشت

قصور از من بود

از آن دمی که فراموشم شد یک نفر که هست همه‌ی عالم هست اکنون نیست

قصور از من بود

که گناه بود و سیاهی عملم بهر ظهور

قصور از من بود…

کاش خودت برایم دعا کنی، پیدایم کنی مرا که درون خودم گم شده‌ام

 فاطمه پاکدامن

ا‌.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.