کرامت حضرت رضا (علیه‌السلام)
19 اردیبهشت 1404 - 12:22
شناسه : 76777
0

کرامت حضرت رضا (علیه‌السلام)  امام رضا (ع) نابینا را شفا داد  مقام معظم رهبری، این جریان را برای علامه مصباح نقل کرده و فرموده‌اند من خودم شاهد آن بوده‌ام.  آیت الله مصباح (ره): «در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا (علیه‌السلام) شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که […]

پ
پ

کرامت حضرت رضا (علیه‌السلام)

IMG_20250509_111403_021

 امام رضا (ع) نابینا را شفا داد

 مقام معظم رهبری، این جریان را برای علامه مصباح نقل کرده و فرموده‌اند من خودم شاهد آن بوده‌ام.

 آیت الله مصباح (ره): «در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا (علیه‌السلام) شد.

آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار می‌رفتیم. در مسجد، مُکَبِّری بود به نام کربلایی رضا که نابینا بود و حتی به او کربلایی رضای عاجز می‌گفتند. (آقا فرمودند که مشهدی‌ها به نابینا، عاجز می‌گویند) کربلایی رضای عاجز به مسجد می‌آمد و تکبیر می‌گفت.

ما بچه بودیم و سال‌ها بود که او را می‌شناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود.

پدرم از او پرسید: کربلایی رضا، من را می‌بینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدرم را شرح داد.

پدرم شنیده بودند که کربلایی، شفا گرفته است و می‌خواستند خودشان ببینند.

🔹من هم آن‌جا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور می‌آمد، امروز بینا شده بود.

🔸 این کربلایی، دختری داشت که در وقت کوری، دست کربلایی را می‌گرفت و پدر نابینایش را به مسجد می‌آورد. بعد از اینکه در مسجد مستقرّ می‌شد، دیگر به کسی نیاز نداشت.

🔹ما جستجو کردیم که چرا شفا داده‌اند.

گفتند: سال‌ها بود که این دختر بچه، دست کربلایی را می‌گرفت و به مسجد می‌آورد. کم‌کم دختر بزرگ شد و به‌اصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود.

🔸روزی بعضی از بچه‌های بازار، متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود.

او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود: دست من را بگیر و مرا به حرم ببر.

🔹در حرم، کربلایی به دخترش می‌گوید تو برو خانه، من این‌جا می‌مانم. او به امام رضا (ع) عرض کرده بود: آقا! من سال‌هاست که نابینا هستم و حتی یک‌بار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یک‌بار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمی‌کنم؛ یا من را شفا بدهید یا همین‌جا مرگم را برسانید.

🔸من دیگر طاقت ندارم متلک‌های مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل می‌شود و بعد از مدتی خوابش می‌برد. در خواب، حضرت رضا (علیه‌السلام) او را شفا می‌دهند.

👈مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیده‌ام»

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.