روزه‌داری در گرمای جنگ
25 اسفند 1403 - 19:59
شناسه : 75888
1

روزه‌داری در گرمای جنگ اوایل خرداد ماه سال ۶۳ مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان، ما در تیپ آموزشی ۲۰ رمضان، مسئولیت نیروهای اعزامی به منطقه را بر عهده داشتیم و در اردوگاهی نزدیک به پادگان دوکوهه در جاده اندیمشک مستقر بودیم. با نزدیک شدن ماه رمضان، بچه‌ها در تب و تاب این بودند […]

پ
پ

روزه‌داری در گرمای جنگ

IMG_20250315_195144_39643R9mPC

اوایل خرداد ماه سال ۶۳ مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان، ما در تیپ آموزشی ۲۰ رمضان، مسئولیت نیروهای اعزامی به منطقه را بر عهده داشتیم و در اردوگاهی نزدیک به پادگان دوکوهه در جاده اندیمشک مستقر بودیم.
با نزدیک شدن ماه رمضان، بچه‌ها در تب و تاب این بودند که بدونن براشون ممکن هست روزه بگیرند یا نه از یه طرف دلمون می‌خواست روزه بگیریم، از طرف دیگه به دلیل جابجایی‌های مدام طبعاً روزه‌هامون باطل می‌شد.
چند نفری جمع شدیم رفتیم سراغ روحانی اردوگاه گفت: اگر بتونین قصد ده روز کنین میتونین روزه بگیرین. با فرمانده تیپ مشورت کردیم گفت: بعیده که به این زودی‌ها تغییر موقعیت بدیم. به بچه‌ها اعلام کردیم که هرکس بخواد و براش سخت نیست میتونه روزه بگیره. تقریباً تمام بچه‌ها روزه گرفتن. اما جالب بود که جوونترها اشتیاق بیشتری داشتن و بیشتر هم از خودشون استقامت نشون میدادن.

روزه‌داری در گرمای سوزان خرداد ماه خوزستان و فعالیت‌های زیاد روزانه، با توجه به اینکه نیروها تحت آموزش نظامی بودن واقعاً طاقت‌فرسا بود. هر روز صبح بعد از خوردن سحری و اقامه نماز جماعت، برنامه صبحگاه و بعد هم آموزش‌های سخت نظامی شروع می‌شد و تا ظهر ادامه داشت. بعد از نماز ظهر، بچه‌ها ۲ ساعتی می‌رفتند تو چادرهاشون و استراحت می‌کردند. گرمای هوا باعث می‌شد داخل چادر شبیه سونا بشه. بچه‌ها یه سطل آب میذاشتن وسط چادر و دراز می کشیدن دورش و چفیه‌هاشونو تو سطل خیس میکردن و چفیه رو می‌کشیدن رو بدنشون تا کمی خنک بشن.
اون ماه رمضان با همه‌ی سختی‌هاش گذشت و حالا فقط حسرت آن روزهای سخت اما با صفا به دلمون مونده…!

ا.یوسفی

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.