حضرت عیسی و شیطان
🔹در روايتي دارد كه يک وقتی حضرت مسیح (علی نبینا و آله و علیهالسلام) رفتند در يك خرابهاي استراحت كنند، همین که خواستند بخوابند يك نيمخشتي را ديدند آنجا افتاده؛ آن را جلو كشاندند و سرشان را روي اين نيمخشت گذاشتند.
🔹بلافاصله، بعد از كشيدن اين نيمخشت زير سر ديدند شيطان حاضر شد. فرمودند: «ملعون! من چه كردم كه تو آمدي؟» آخر حضور شيطان هم حساب و كتاب دارد؛ حضور شيطان همين جوري نيست دليل دارد.
🔹شیطان گفت كه: يا نبيالله! اين نيمخشت را كه زير سرت كشيدي طبعًا ميخواستي زير سرت يك خرده بلندتر باشد. گفتم بروم ببينم ميتوانم به ايشان بگويم آقا اين خشتها را دوتایش كن. بعد كه دو تایش كرد بگويم خوب است يك خرده برگ بگذاري رويش نرم هم بشود. بعد مرتب بكشانمت به آن سمت.
🔹حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیهالسلام) فرمودند: نيمخشتي هم به ما نميتواني ببيني؟ و انداختند آن طرف و خوابيدند. این تشویق به اضافه کردن و بیشتر و بهتر خواستن، یکی از کارهای شیطان است.
️استاد حاج شیخ جعفر ناصری
ثبت دیدگاه