مراقب برجهای مراقبت زندگی باشیم
مثالی برای تامل:
ما آدمها، گاهی برای پروازی که اسمش زندگی است،
برج مراقبت میخواهیم.
برج مراقبتی که نه تنها هر وقت کم آوردیم، هر وقت ترسیدیم، هر وقت گرفتار غبار و مه شدیم، برویم سراغش.
بلکه برجی مراقبتی که زمان دقیق برخاستن و فرود آمدن ما را نیز تعیین کند تا از خطر سقوط دورمان کند.
برج مراقبت آدمها با همدیگر فرق میکند، یکی مینشیند سر سجادهاش، یکی شماره مادرش را میگیرد، یکی میرود سراغ رفیقش، یکی درسی و مطالعهای پیش میگیرد تا بیشتر بداند، یکی شاگردی استادی میکند تا در زندگی خود، رفتار و گفتارش قاعدهمند شود و بتواند بهتر باشد.
ما برج مراقبتی میخواهیم که مسیر پرواز را بشناسد.
یکی که بداند چه وقتی باید از زمین کند و رفت، چه وقتی باید چسبید به باند و تکان نخورد.
یکی که وقتی هوا طوفانی شد، وقتی جریانهای پرفشار از راه رسید، یادمان بدهد چطور مسیرمان را عوض کنیم.
یکی که اصلا نگذارد کارمان به مسیرهای خطرناک برسد.
یکی که وقتی باید فرود را به تاخیر بیاندازیم، خبرمان کند.
یکی که بداند از روی کدام باند باید بلند شویم، روی کدام باند باید بنشینیم.
یکی که آسمان را بشناسد، پرواز را بشناسد، ما را بشناسد. یکی که حواسش به ما باشد. یکی که نگذارد سقوط کنیم …
نیاز به این برج مراقبت را همه نمیدانند؛ چرا که پرواز موفق آموختنی است و هر کسی آن را نمیداند و نمیتواند.
مراقب برجهای مراقبت زندگی باشیم…
ثبت دیدگاه