افسوس تکراری
پیری برای جمعی سخن میراند
لطیفهای برای حضار تعریف کرد
همه دیوانهوار خندیدند
بعد از لحظهای او دوباره
همان لطیفه را گفت
و تعداد کمتری از حضار
خندیدند….
او مجدد لطیفه را تکرار کرد
تا اینکه دیگر کسی در جمعیت
به آن لطیفه نخندید
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها
به لطیفهای یکسان بخندید
پس چرا بارها و بارها به گریه
و افسوس خوردن در مورد
مسئلهای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید
و به جلو نگاه کنید
ثبت دیدگاه