نحوهی ترور حضرت رضا (علیهالسلام)
غلام مامون میگوید: روزی مامون به من دستور داد ناخنهای خودت را کوتاه نکن. مدتی گذشت و ناخنهای من بلند شده بود. روزی آمد و مادهای شبیه تمر هندی به من داد و گفت با دست خوب آن را ورز بده. من چنین کردم. سپس بدون آنکه اجازه دهد دستهایم را بشویم، مرا با خود به محضر علیبنموسیالرضا برد.
گویا حضرت کسالتی داشت و برای رفع آن درحال حجامت بود. [بعید این نیست این کسالت در اثر سمی باشد که پیشتر به واسطه انگور زهرآگین به امام خورانده بودند اما جسم مبارک و توانمند حضرت تاب آورده و درحال بهبود بود.]
مامون از حضرت رضا پرسید: آیا امروز حال شما بهتر است؟ حضرت پاسخ داد: امید به بهبودی دارم. سپس مامون پرسید: پرستاران و خادمان شما امروز نیستند؟ حضرت پاسخ داد: هنوز کسی نیامده. مامون با تظاهر به اینکه از کمکاری خادمان خشمگین است به من دستور داد با دستهای خودم برای حضرت رضا آب انار بگیرم.
من با همان دستهای آغشته به آن ماده سمی که بخشی از آن زیر ناخنها جمع شده بود، مشغول دانه کردن انار و سپس آب گرفتن شدم. مامون آب انار را به حضرت رضا تعارف کرد. ابتدا امام از خوردن امتناع ورزید و فرمود: در حضور شما نه، امير كه بيرون رفت میخورم. مأمون گفت: نه به خدا سوگند نمیشود بايد در حضور من بخورى. اگر ناراحتی معدهی من نبود من هم با شما میخوردم. حضرت، آب انار را خورد.
سپس در آن روز، بارها بیهوش شد. خبر به مامون رسید و او در پیغامی به حضرت گفت: این بیهوشی در اثر حجامت است. به زودی کسالت برطرف خواهد شد. ولى شب، حال امام وخیمتر شد تا اينكه بامدادان به شهادت رسید.
📚عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۴۰
اللهمالعناولظالمظلمحقمحمدوآلمحمدوآخرتابعلهعلیذلک
ثبت دیدگاه