معرفی کتاب “سر بر خاک دهکده” اثر فائضه غفارحدادی
سر بر خاک دهکده، روایت سفر بانوی نویسنده، فائضه غفار حدادی از پیادهروی اربعین در سال ۱۳۹۷ است.
فائضه غفار حدادی، نویسنده کتاب «خط مقدم» این بار به قلمش رنگ و بوی اربعین داده و از سفری نوشته است که پر از رحمت و برکت و جاذبه است.
در این کتاب، نویسنده به جاذبههای سفر اربعین پرداخته و آن را با سفرهای اروپایی مقایسه کرده است.
غفار حدادی خالق کتابهایی چون خط مقدم، خاک بر سر دهکده و… در این اثر از سفری مینویسد که سراسر رحمت و جاذبه است، رحمتی که منشأ آن از سفرۀ لایتناهی سیدالشهداء است، از جاذبهای مغناطیسی که کل عالم را به خود مجذوب کرده است.
سر بر خاک دهکده، روایت جذابی از یک سفر معنوی توام با اشک و لبخند است.
روایت سفری از یک بانوی نویسنده با چهار محافظ قدبلندش از پیادهروی اربعین است.
زنی که روزی به دهکدۀ خاک بر سر سفر کرده حالا به جایی سفر میکند که دوست دارد سر بر خاکش بگذارد.
اگر دوست دارید روایتی زنانه از پیاده روی اربعین بخوانید و با دغدغهها و مشکلات مادر سه فرزند در پیادهروی اربعین همراه شوید، همچنین دوست دارید لحظاتی را با خاطرات کربلا و امام حسین خوش بگذرانید، کتاب سر بر خاک دهکده مناسب این حال و هواست.
_ برشی از کتاب سر بر خاک دهکده :
ما دهه شصتیها توی صف بزرگ شدهایم و در این رشته تخصصی، برای خودمان کسی هستیم!
همه آن سال ها که من دوران جنینی و نوزادی و نوپایی و خردسالی را میگذراندم، بابا جبهه بوده و من و مامان دوتایی صفهای مختلف را با استقامت خودمان از پا درآوردهایم. اما تا حالا صف سیم کارت نایستاده بودم که آن را هم الحمدلله تجربه کردم.
نوبتم که میرسد یکی اطلاعات پاسپورتم را توی تبلتی وارد میکند و همان تبلت را بلند میکند و بدون اینکه اجازه بگیرد از صورتم عکس میگیرد. از مراحل خرید است گویا! یکی هم پول را میگیرد و بسته سیم کارت را تحویل میدهد. چند نفر سرپا بین مردم می چرخند و سیم کارتهای جدید را برای آنها که مایلند توی گوشی میاندازند و چک میکنند که فعال شده باشد. خودم را به اولین نمونه از آنها میرسانم. سرش شلوغ است. خودم سنجاق ته گرد دارم. سیم کارت را میاندازم و میدهم که فقط فعالش کند. به محض فعال شدن اینترنت، چشمان مرد از تعجب گرد میشود. چند لحظه طول میکشد که بدانم چه اتفاقی افتاده. تلگرام گوشی من از دهم اردیبهشت که فیلتر شده تا این لحظه که ششم آبان نود و هفت است باز نشده. اینجا که دیگر تلگرام فیلتر نیست، به محض اتصال به اینترنت، بالای هزار پیام روی آن آمده!
مامور فعالساز در حالی که گوشیام را پس میدهد، با دست اشاره میکند به تلگرام و میخندد.
لابد فکر کرده این همه پیام در همین یک و نیم ساعتی که توی هواپیما بودهام آمده و احتمالا من خیلی آدم خفنی هستم که دوستان و هوادارانم در هر ساعت برایم هزاران پیام میفرستند!
_ گزیدهای دیگر از کتاب سر بر خاک دهکده:
مگر یک شهر چقدر ظرفیت دارد؟ نکند این سیل جمعیت که لابد از صبح همین شکلی بوده، از اینطرف شهر وارد میشود و به همین حالت از آنطرف شهرخارج میشود؟شاید هم این چند روز شهر گشاد میشود و جا باز میکند؟ بعید هم نیست! شاید این ایام، امامحسین کربلا را میسپارد به علمدارش. شهردار که او باشد، دیگر همهچیز ممکن است. شهر اندازۀ یک کشور، کش میآید و بعد که همه را بغل کرد، فشارشان میدهد. آنقدر به هم نزدیکشان میکند که دلهایشان به هم گیر کند. اخبار و احوالشان در هم گره بخورد. از غریبگی مسافتهای دور و دراز دربیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند. دهکدهای که انگار زادگاهشان بوده و خانۀ پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و هر سال اربعین میعادگاهی است که همۀ رفتهها و هویت گمکردهها برمیگردند به وطنشان، به هویتشان، به خاکشان؛ خاکی که برایشان مقدس است.
ثبت دیدگاه