شهادت امام سجاد عليهالسّلام
سی سال گریه کردهام آن ظهر داغ را
چشمم سرود وسعت آن اتفاق را
تنهاییام صحیفه صحیفه ورق زدهست
یعقوبوار قصهی اشک و فراق را
هر شب عبور قافلهای باز میکند
در من مسیر تازهی شام و عراق را
بگذار تا ز خاک سجودم برآورم
هفتاد و دو صنوبر آن کوچه باغ را
بگذار لب به لب شوم از جام تشنگی
در من بریز بادهی لبریز داغ را
در آب و خاک… آتش من گُر گرفته است
طوفان! به حال خود بگذار این اجاق را
حج مرا ببین و فرزدق شو و بخوان
شاعر! بخوان و گریه کن آن اتفاق را
✍🏻 زهرا سادات هاشمی
ثبت دیدگاه