حفظ آبرو در سخاوت
30 اردیبهشت 1403 - 20:59
شناسه : 70364
3

حفظ آبرو در سخاوت مرحوم كلينى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم به نقل از يسع بن حمزه – كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است – حكايت نمايد: روزى از روزها، در مجلس آن حضرت در جمع بسيارى از اقشار مختلف مردم حضور داشتم، كه پيرامون […]

پ
پ

حفظ آبرو در سخاوت

IMG_20240519_195024_995gZUkJpt

مرحوم كلينى و برخى ديگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى عليهم به نقل از يسع بن حمزه – كه يكى از اصحاب حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام است – حكايت نمايد:
روزى از روزها، در مجلس آن حضرت در جمع بسيارى از اقشار مختلف مردم حضور داشتم، كه پيرامون مسائل حلال و حرام از آن حضرت پرسش مى‌كردند و حضرت جواب يكايك آنها را به طور كامل و فصيح بيان مى‌فرمود.
در اين ميان، شخصى بلندقامت وارد شد؛ و پس از اداء سلام، حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت:
ياابن رسول اللّه ! من از دوستان شما و از علاقه‌مندان به پدران بزرگوار و عظيم‌الشّان شما اهل‌بيت مى‌باشم؛ و اكنون مسافر مكّه معظّمه هستم، كه پول و آذوقه سفر خود را از دست داده‌ام؛ و در حال حاضر چيزى برايم باقى نمانده است كه بتوانم به ديار و شهر خود بازگردم.
چناچه مقدور باشد، مرا كمكى نما تا به ديار و وطن خود مراجعت نمايم؛ و چون مستحقّ صدقه نيستم، هنگام رسيدن به منزل خود آنچه را كه به من لطف نمائيد، از طرف شما به فقراء، در راه خدا صدقه مى‌دهم؟
حضرت فرمود: بنشين، خداوند مهربان، تو را مورد رحمت خويش قرار دهد و سپس مشغول صحبت با اهل مجلس گشت و پاسخ مسئله‌هاى ايشان را بيان فرمود.
هنگامى كه مجلسِ بحث و سؤال و جواب به پايان رسيد و مردم حركت كرده و رفتند، من و سليمان جعفرى و يكى دو نفر ديگر نزد حضرت باقى مانديم.
امام عليه‌السلام فرمود: اجازه مى‌دهيد به اندرون روم؟
سليمان جعفرى گفت: قدوم شما مبارك باد، شما خود صاحب اجازه هستيد.
بعد از آن، حضرت از جاى خود برخاست و به داخل اتاقى رفت؛ و پس از آن كه لحظاتى گذشت، از پشت در صدا زد و فرمود: آن مسافر خراسانى كجاست؟
شخص خراسانى گفت: من اين جا هستم.
حضرت دست مبارك خويش را از بالاى درب اتاق دراز نمود و فرمود: بيا، اين دويست درهم را بگير و آن را كمك هزينه سفر خود گردان و لازم نيست كه آن را صدقه بدهى.
پس از آن، امام عليه‌السلام فرمود: حال، زود خارج شو، كه همديگر را نبينيم.
چون مسافر خراسانى پول‌ها را گرفت، خداحافظى كرد و سپس از منزل حضرت بيرون رفت، امام عليه‌السلام از آن اتاق بيرون آمد و كنار ما نشست.
سليمان جعفرى اظهار داشت: ياابن رسول اللّه! جان ما فدايت باد، چرا چنين كردى و خود را مخفى نمودى؟!
حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهماالسلام فرمود: چون نخواستم كه آن شخص غريب نزد من سرافكنده گردد و احساس ذلّت و خوارى نمايد.
سپس در ادامه فرمايش خود افزود: آيا نشنيده اى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: هركس خدمتى و يا كار نيكى را دور از چشم و ديد ديگران انجام دهد، خداوند متعال ثواب هفتاد حجّ به او عطا مى‌نمايد؛ و هركس كار زشت و قبيحى را آشكارا انجام دهد، خوار و ذليل مى‌گردد.

📚چهل داستان وچهل حدیث از امام رضا علیه السلام‌، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی

ا.یوسفی

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.