تدریس خانم معلم
خانم معلمی پس از
چند بار آموزش درس، از شاگردانش پرسید:
چه کسی متوجه نشده است؟
سه نفر از شاگردان، دستشان را بالا بردند….
معلم گفت: بیایید جلوی تخته و
چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد.
تمام دانشآموزان جا خوردند و
متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه میکردند.
معلم به یکی از سه دانشآموز گفت:
پسرم! این چوب را بگیر و محکم
به کف دست من بزن!
دانشآموز متعجب پرسید:
به کف دست شما بزنم؟ به چه دلیل؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا” من در
تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید! به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانشآموز اول، چند بار به دست معلم
زد و معلم از درد سوزش دستش،
آهی کشید و چهرهاش برافروخته شد.
نوبت نفر دوم شد. دانشآموز
دوم که گریهاش گرفته بود، به معلم گفت:
خانم معلم! به خدا من خودم دقت نکردم
و یاد نگرفتم. من دوست ندارم با چوب
به دست شما بزنم.
از معلم اصرار و از دانشآموز انکار!
دیگر، تمامی دانشآموزان کلاس به گریه
افتاده و از بازیگوشیهای گاه و بیگاه
داخل کلاس، هنگام درس دادن معلم
شرمسار بودند
!از آن روز دانشآموزان کلاس از ترس
تنبیه شدن معلمشان، جرأت درس
نخواندن نداشتند.
ثبت دیدگاه