۱۰ ربیعالثانی شهادت حضرت معصومه علیهاالسلام
نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بیصدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد
کریمهای و به درگاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار
تو جلوهگاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
هوای صحن تو دل میبرد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم
که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم
چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشمها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هرکس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد
یتیم آمدهایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی
کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانهی حرم طوس عاشقانه گرفت
دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت
مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گرهخوردهی حرم گردان
در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذرهی من صاحبالزمانی شد
و صبح جمعه دلم گرم ندبهخوانی شد
به پای نوکریم وقت جانفشانی شد
ز بعد فصل خزان فصل یار میآید
دلم خوش است به اینکه بهار میآید
ثبت دیدگاه