معرفی کتاب “به امین بگو دوستش دارم” به قلم مریم راهی
«به امین بگو دوستش دارم» تازهترین رمان مریم راهی است؛ نویسنده جوان و خوش آتیه معاصر که پیش از این نیز با رمانهای یوما، فردا مسافرم و در خوابهایم شناخته شده بود.
داستان «به امین بگو دوستش دارم» در سبک مستند روایی تاریخی نوشته شده است و داستانی را درباره تاریخ صدر اسلام روایت میکند، داستانی درباره چهار شخصیت بزرگ تاریخ اسلام، حضرات عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه و جعفر (علیهم السلام).
مریم راهی در این رمان از دوره زندگی عبدالمطلب پدربزرگ پیامبر صلیاللهعلیهوآله شروع میکند و تا سال هشتم هجری ادامه پیدا میدهد.
یعنی تقریبا میتوان گفت این رمان به روایت حوادث ۸۵ سال از تاریخ میپردازد. رمان، چهار شخصیت اصلی دارد که هر کدام به نوبت وارد میشوند و داستان خود را روایت میکنند.
این چهار شخصیت، افرادی هستند که از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله حمایت کردند.
_ داستان از دیدن خوابی عجیب توسط عبدالمطلب آغاز میشود.
خوابی که در آن هاجر همسر مکرمه حضرت ابراهیم از وی میخواهد تا فرزندش اسماعیل را سیراب کند و او را به سمت حفر دوباره چاه زمزم که سالها پیش از آن توسط یکی از قبایل پر شده بود هدایت میکند و این سرآغاز روایتی است که راهی در آن، شمهای از زلال ناب زیست و زندگی نبوی را روایت میکند.
_ «به امین بگو دوستش دارم» از چند زاویه اثری است بسیار خواندنی:
_ نخست اینکه روایتهای بکر تاریخی ناشنیده و کمتر شنیده بسیاری در دل خود برای مخاطب دارد که نشان از اهمیت و اعتبار بالای پژوهش برای نگارش اثر نزد نویسنده داشته است.
سطور این داستان به خوبی نشان از اطلاعات و تسلط بالای نویسنده از موضوع زمینه داستانش میدهد.
_ راهی از سوی دیگر در این اثر با فخامت هر چه تمام از نثری بهره برده که هم سر در روایت تاریخ دارد و هم کلمه و عبارات فارسی را به زیباترین شکل ممکن در کنار هم قرار داده تا مخاطبش بتواند از دل این داستان، حس ناب سخنوری عرب جاهلی را در کنار رازآلوده بودن روایت تاریخی در هم بتند و داستان را به پیش ببرد.
_ سومین موضوع درباره این اثر، توانایی قابل اعتنای نویسنده در شخصیتپردازی و نیز ایجاد میزانسنهای روایی برای داستانش است.
راهی در این داستان، صحنهها و سکانسهای داستانی را با تعدد و ضربآهنگ بالا و چیرهدستی در کنار هم قرار داده و توانایی و چیرهدستی خود در نگارش اثری تاریخی داستانی را به رخ مخاطب خود میکشد.
راهی در رمان خود ابوطالب را فردی باایمان به تصویر کشیده که به اسلام معتقد است اما ایمانش را مخفی نگه میدارد و اینگونه مصلحت میداند که کسی از موضوع بویی نبرد اما اعتقادات، حمایتها، عبادات و رازونیازهای ابوطالب بیانگر این است که او پیرو حضرت ابراهیم بوده و از زمانی که پیرو پیامبر اکرم میگردد، هیچ کدام از مشرکان باخبر نمیشوند و تنها اطرافیانش از این موضوع آگاه هستند.
اگر به داستانهای تاریخی علاقهمند هستید، خواندن این رمان را از دست ندهید.
_ برشی از کتاب:
اینجا در این سنگزار خشک، معجزه را خوب میشناسند، حتی اگر بهزبان قبولش نداشته باشند.
بعد از زمزم روزی به خود آمدم و متوجه شدم هرچه میگویم اطاعت میشود.
ندیده بودند جدم قصی بن کلاب، قبیلۀ خُزاعه را از مکه بیرون کرد و برخی از اولاد اسماعیل را که به دست خزاعه از مکه اخراج شده بودند به شهر بازگرداند.
ندیده بودند پدرم هاشم آنها را از تشنگی نجات داد و تجارت را به مکه آورد.
ندیده بودند هاشم با دو رحلۀ زمستان و تابستان نان آورد برای سفرهها.
تمامی را نادیده گرفتند و سر سوزنی اطاعت نکردند، اما خدا را شکر که حفر زمزم را دیدند و مطیع شدند.
سنتهایی دارند عربها که نادرست است، میبایست اصلاحش کنم حال که حرفم مُطاع است.
با محارم ازدواج میکنند، از راه دیوار به خانههایشان وارد میشوند، به نذر خود پایبند نیستند، اموال یکدیگر را به سرقت میبرند، شراب مینوشند و مستانه زنا میکنند، دخترانشان را پس از تولد زندهزنده در گور میگذارند، میهمان را عزیز نمیدارند، جامه از تن بهدر میکنند هنگام طوافِ خانه، و طواف نمیدانند چیست.
من آنچه را که میدانستم درست است، گفتم و کنار ایستادم تا ببینم چه میکنند. گفتم ازدواج با محارم ناشایست است، برای خانههایتان در قرار دهید و از راه آن رفتوآمد کنید، به نذر خود پایبند باشید، شراب ننوشید و زنا نکنید، پوشیده هفتبار بچرخید دور خانه و این است طوافی که ابراهیم با خود آورد، دخترانتان را همانند پسرانتان دوست بدارید و از میهمان پذیرایی کنید.
سخت نبود تشخیص پسندیده از ناپسند. کار بزرگی نکردم اگر گفتم شراب ننوشید. کیست که نداند زن نیز همانند مرد حقوقی دارد؟ چه کس حاضر میشود برای رفتوآمد، از دیوار بالا رود و پایین بپرد؟ اما شراب برایشان عقلی باقی نمیگذاشت که به کارش ببندند.
ثبت دیدگاه