معرفی کتاب “داعشی و عاشقی” به قلم مجید ملامحمدی
«داعشی و عاشقی» داستان دو جوان داعشی، یکی دختری به نام زینا و دیگری پسری اروپایی به اسم جوزف است. مأموریت آنها عملیات انتحاری در بین زائران اربعین است.
آن دو از آموزههای داعش یاد گرفتهاند که خشن و تندخو باشند. هرکه را که دشمنشان است از سر راه بردارند و با هیچکس مدارا و محبت نداشته باشند و برای گسترش عقاید خود، دست به هر کار خوفناک و ناجوانمردانهای بزنند.
اما در مسیر پیادهروی کربلا، از دین خدا و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) چیزهای دیگری میبینندکه بر خلاف عقایدشان است…
=================
_ برشی از کتاب:
مرد عربی جلو دوید.
هول ورم داشت.
دست درشت و پنبهایاش را دور گردنم انداخت.
به زبان خودش گفت: «اهلاً و سهلاً. خوش آمدی زائرِ حسین! به قیافه ات نمیآید که عرب باشی! ایرانی هم که حتماً نیستی. هستی؟ نه نیستی! »
خیره خیره و عصبانی نگاهش کردم.
وسط پیشانیام را سفت بوسید، آبدار و حال به همزن.
بعد گفت: «خسته ای؟! می دانم. الهی که خاکِ مسیر راهت بودم. این پاهای تو چقدر توی این راه درد دیده، سختی کشیده! این قامت چقدر مرارت برده تا ذره ای از اجر دردها و مرارتهای بیبی زینب در مسیر مشّایه را ببرد! » بلندبلند زد زیر گریه.
جا خوردم. نه، دروغکی نبود. راستی راستی می گریید. بعد دستم را بوسید. افتاد به پایم و کفشم را بوسید. دست به خاک روی کفشهایم کشید و به روی پلکهایش مالید.
حیرت کردم. لال مانده بودم که…
ثبت دیدگاه