ماجرای مهاجرت تلخ پزشکان از شنیدهها تا واقعیت
با وجود کمبود پزشک و پرستار در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، اولین انگیزه مهاجرت اغلب به فرصتهای شغلی بیشتر و بهتر در خارج از کشور(شامل حقوق، شرایط کاری، پیشرفت شغلی وغیره) مرتبط است. تفاوت دستمزدها دربین کشورها نقش مهمی ایفا میکند، اما تنها عامل تعیینکننده نیست، زیراعوامل دیگری مانند امکان ارائه آیندهای بهتر و امنتر به فرزندانشان نیز ممکن است تعیینکننده باشد.
به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری فارس، ابراهیم نوری گوشکی متخصص پزشک خانواده، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به مناسبت روز پزشک در یادداشتی نوشت: مهاجرت افراد از کشورهای جهان سوم یا در حال توسعه به کشورهای پیشرفته و توسعه یافته امری معمول و جاری است و هر ساله آمارهای مختلفی از تعداد، جنسیت یا سن مهاجران منتشر میشود. بسیاری نخبگان در صورتی که تشخیص دهند درکشور مبدأ استعدادهای انها شکوفا نمیشود و از فعالیتهای انها استفاده درست نمیگردد، به منظور رشد استعدادهای خود آنجا را ترک میکنند. یکی از انـواع مهاجرتهای بینالمللی که در آن کیفیت نیروی مهـاجرتکننده اهمیت دارد، مهاجرت نخبگان است.
به تعبیری دیگر، بین مهاجرت و مهاجرت نخبگان نسبت منطقی عموم و خصوص مطلق وجود دارد، بدین معنا که مهاجرت مفهومی عام است که مهاجرت نخبگـان یکـی از اشـکال آن است. مهاجرت نخبگان به معنای انتقال همیشگی سرمایه انسانی از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعه یافته اســت(۲۰۱۳، Moon & Lee.) بر اســاس نظریاتی از جمله نظریه مهاجرت ژنها، در مهاجرت نه تنها نخبگان کشـور که ثروت ملی به شـمار میروند از دسـت میروند، بلکه پس از گذشـت قرنها از نظر ژنتیکی کشورهای نخبهپذیر به جوامع نخبه تبدیل خواهند شد و درصد ژنهای هو شمند آنها به شکل گستردهای افزایش مییابد و لذا، در زمینه تولید علم، فن و فناوری همچنان پیشتاز خواهند بود.
درنتیجه، کشـورهای نخبه گریز (مبدأ) روز به روز فقیرتر و به دلیل همین فقر، وابسـتهتر میشـوند و تعادل جهانی با شـدت بیشـتری به هم میخورد. لذا مهاجرت نخبگان آسیبهای فراوانی را به کشور وارد میکند و علاوه بر ایجاد خلأ و نبود نیروی متخصص، ماهر و اخلال در نظام شایسته سالاری در مدیریت کشور، زمینۀ بهرهبرداری و خوشه چینی کشورهای میزبان را از ماحصل آموزش و تعلیم این نخبگان فراهم میسازد. قدمت مهاجرت نخبگان از کشور ایران سابقۀ بیش از چهل سال دارد و میزان آن به حدی رسیده که ایران را در زمره سه کشور دارای بالاترین میزان فرار مغزها در جهان قرار داده است.
در حالیکه در سال ۹۷ تمایل به مهاجرت در پزشکان، ماماها و پرستاران ایرانی کمتر از ۶۰ درصد و از سایر گروهها کمتر بوده است. به نظرمیرسد با روند کاهش درآمد پزشکان و کاهش احساس قدردانی و پاداش( که پزشکان از سوی دولت انتظار دارند) طی سالهای اخیر، تمایل به مهاجرت پزشکان در سال ۱۴۰۲ روند افزایشی داشته باشد، این درحالی است که امکان مهاجرت پزشکان چه از نظر مالی و چه از نظر پذیرش نسبت به سایر گروهها بالاتر است. در حال حاضر پدیده مهاجرت نخبگان و شاخصهای توسعه یافتگی علمی کشور، وضعیت متعارضی را نشان میدهد. از یک سو، کشور شاهد تودهای شدن آموزش عالی و دستیابی خیل عظیمی از جامعه جوان به مدارک دانشگاهی است، ولی آن سوی ماجرا رتبه بالای ایران در فرار مغزهاسـت. همراهی این دو پدیده تقارنی را نشــان میدهد که به نوعی با برونگرایی اجتماعی پیوند خورده اســـت. برونگرایی اجتماعی؛ یعنی رفتن به دنبال دانش برای خروج از کشور، به عبارت دیگر، به جای آنکه تحصـیلات افراد را به جامعه پیوند دهد، فرد را از جامعه جدا میکند.
طبق آمارهای سازمان نظام پزشکی کشور، بیش از ۱۴۰ هزار پزشک اعم از عمومی، متخصص و فوق تخصص در کشور تحصیل کردند که با توجه به جمعیت بیش از ۸۵ میلیونی ایران، معادل سرانه پزشک به ازای هر هزار نفر ۴.۱ نفر خواهد شد. بر اساس آمارهای جهانی، متو سط سرانه پزشک در هر کشور باید ۳.۵ پزشک به ازای هزار نفر جمعیت با شد، ولی عوامل مرتبط با دافعه و جاذبه موجب شده است تا پزشکان برای کار در کشـور انگیزه لازم را نداشـته باشـند و در کشـورهای دیگر مانند کانادا، آمریکا و کشـورهای اروپایی خدمات ارائه دهند و حتّی در شرایط امروزی، به تازگی کشورهای اطراف مانند ترکیه نیز در حال جذب پز شکان ایرانی هستند.
بر طبق گزارش رصدخانه مهاجرت ایران در پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف رتبهبندی و جایگاه ایران در شاخصهای سهگانه مهاجرت عبارتند از:
شاخص خالص مهاجرت بالقوه PNMI۱: برابر با ۱۶ درصد، شاخص جذب استعداد BRAIN ۲: برابر با ۲۷ درصد و شاخص مهاجرت جوانان YOUTH۳: برابر با ۱۹ درصد بوده است. یعنی در صورت حذف محدودیتها، جمعیت کشور ۱۶ درصد، جمعیت تحصیل کردهها ۲۷ درصد و جمعیت جوانان ۱۹ درصد کاهش پیدا میکند. این دادههای اطلاعاتی مربوط به سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ است.
دبیر کل سازمان ملل درخصوص مهاجرت چنین عنوان کرده است: «مهاجرت برای دستیابی به کرامت انسانی، امنیت و آیندهای بهتر است. برای دستیابی به توسعه پایدار اهداف توسعه هزاره، به درک بهتری از مهاجرت و مفاهیم کلیدی مثل بهداشـت، آموزش، جنسـیت و کار نیاز داریم (Oneil Tam، Fleury، Anjali &Foresti، Marta، ۲۰۱۶: P: ۳). طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO)، عوامل اجتماعی تعیینکننده سلامت شرایطی است که افراد در آن متولد میشوند، رشد میکنند، کار میکنند، زندگی میکنند و پیر میشوند و مجموعه وسیعی از نیروها و سیستمهایی که شرایط زندگی روزمره را تشکیل میدهند. این شرایط توسط اقدامات دولتها برای سیاستهای اقتصادی، برنامههای توسعه، هنجارها و سیاستهای اجتماعی و نظامهای سیاسی تعیین میشود. ایجاد ثبات اجتماعی، اشتغال و رفاه بهتر برای همه مدینه فاضله تمام کشورهای درحال توسعه است.
لذا فرار مغزها پدیدهای است که به مرور زمان در دهه اخیر روند صعودی را طی کرده است که در ادبیات سیاسی، نماد فرار مغزها توسط مهاجرت پزشکان نشان داده میشود. برای کشور مقصد، مهاجرت پزشکان مزیتهایی دارد، در حالی که کشور مبدأ افراد ماهر و بعضاً آموزش دیده خودرا از دست میدهد و کشور مقصد بدون هزینه دارای جمعیت جوان و با استعداد میگردد.
این روند هم در کارایی نظام سلامت (کمبود شدید اشتغال) و هم در کیفیت خدمات نظام سلامت کشور مبدا و مقصد منعکس میگردد(تئوری فشار- کشش). مطالعات متعدد نشان داده است که برآیند دو نیروی فشار در کشور مبدا و کشش در کشور مقصد مهمترین تعیینکنندههای مهاجرت پزشکان هستند. به طور گسترده گزارش شده است که عوامل فشار معمولاً نقش بسیار بیشتری در تصمیم پزشکان برای خروج از کشور مبدا دارند، تا عوامل کششی در کشور میزبان.
از جمله نیروهای فشار میتوان به مواردی مانند وضعیت اسفبار اقتصادی- جنگ- بیماری در شرایط حاد اشاره کرد که برای تمامی احاد جامعه اتفاق میافتد و پزشکان نیز از این دایره مستثنی نیستند. جنگ اوکراین در سال ۲۰۲۲، ورشکستگی اقتصادی ونزوئلا در سال ۲۰۱۵ (که با افزایش ۸۰۰۰ درصدی منجر به مهاجرت ۲۴ هزار نفر پزشک در یک دوره دوساله گردید)، افزایش همهگیری HIV، که منجر به مهاجرت گسترده پزشکان در سالهای بین ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ ازکشورهای جنوب صحرای آفریقا گردید (حتی دامن آفریقای جنوبی بعنوان کشور نسبتاً توسعه یافته را گرفت).
گرچه عوامل ذکر شده بالا در شرایط مزمن هم وجود دارد اما ارتباط مهاجرت پزشکان با عوامل فشار کشور مبدا مخصوصاً در کشورهای درحال توسعه متفاوت میگردد. مطالعات متعددی نشان داده است که ارتباط محکمی بین عوامل فرهنگی اجتماعی و مهاجرت پزشکان وجود دارد.
طبقه اجتماعی پزشکان به عنوان قشر متوسط به بالا که دارای موقعیت اجتماعی بسیار بالایی در بین آحاد جامعه هستند انتظاراتی را در ذهن پزشکان بوجود میآورد که شرایط فشار اجتماعی در کشور مبدا را حتی با درآمد بالا برنمی تابد. لذا اگر پزشکان برای کاری که انجام میدهند احساس قدردانی و پاداش داشته باشند و اگر خود و خانوادهشان احساس امنیت کنند، در یک کشور کم درآمد خواهند ماند.
اما در مورد عوامل کشش در کشور مقصد مطالعهای وجود دارد که در سال ۱۹۷۲ در آمریکا صورت گرفته و دادههای انجمن پزشکی آمریکا در مورد پزشکان ایرانی شاغل در ایالات متحده که به ایران بازگشتهاند نشان میدهد که کمتر از یک سوم از ۲۰۶۶ پزشک ایرانی که در ایالات متحده در ۱۹۷۲ مشغول به ادامه تحصیل تخصصی خود بودند، به ایران بازگشتهاند. در مورد دلایل مهاجرت به عنوان نیروی کشش در کشور مقصد میتوان به کیفیت بهتر آموزش و شیوه زندگی بهتر در خارج از کشور اشاره کرد. چرا که اولاً کیفیت آموزشی در کشور مبدا راضیکننده نیست و ثانیاً شرایط و امکانات مورد نیاز در رشته تخصصی در کشور مبدا وجود ندارد در نتیجه، پزشکان، هر چقدر هم که میهن پرست باشند، برای رفع عطش همیشگی دانش اندوزی مجبور به مهاجرت دائمی میشوند. علاوه بر این، «رونق» اخیر کانالهای تلویزیونی، رسانهها و شبکههای مجازی موجی از تغییر در ذهنیت تودهها به وجود آورده است، به طوری که افراد بیشتری اکنون خواهان شیوهای بهتر از زندگی هستند و این موج دامنگیر پزشکان نیز شده است.
حقیقت این است که کشورهای مهاجرپذیری وجود دارند که برای تمام ساعاتی که پزشکان کار میکنند نوعی دستمزد در قالب کیفیت زندگی بهتر مهیا میکنند. در کشور مقصد دستمزد بالا با کیفیت بالای زندگی توامان وجود دارد(عامل کشش) در حالیکه در کشور مبدا دستمزد پایین با کیفیت پایین زندگی به سبب عدم برخورداری از امکانات تفریحی گردشی و آزادیهای متعارف (آن چنان که در دولت طالبانی افغانستان و قسمتهایی از پاکستان در حال وقوع است) موجبات افزایش فشار گردیده است.
با وجود کمبود پزشک و پرستار در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، اولین انگیزه مهاجرت اغلب به فرصتهای شغلی بیشتر و بهتر در خارج از کشور(شامل حقوق، شرایط کاری، پیشرفت شغلی وغیره) مرتبط است. تفاوت دستمزدها دربین کشورها نقش مهمی ایفا میکند، اما تنها عامل تعیینکننده نیست، زیراعوامل دیگری مانند امکان ارائه آیندهای بهتر و امنتر به فرزندانشان نیز ممکن است تعیینکننده باشد.
در واقع اغلب اوقات مهاجرت کارکنان بهداشتی نشانه مشکلاتی است که نظام سلامت و به طور کلی جامعه کشور مبدا با آن مواجه است(تئوری عرضه – تقاضا – تمایل). مطالعات دیگری در تئوری عرضه – تقاضا – تمایل میزان همپوشانی این سه جزء و تأثیر آنها را در میزان مهاجرت پزشکان مورد بررسی قرار داده است.
در این مطالعات میزان تولید پزشکان درکشور مبدا بعنوان "عرضه" و میزان به کارگیری پزشکان مهاجر در کشور مقصد به عنوان "تقاضا" در نظر گرفته شده است و میزان تمایل پزشکان به مهاجرت تحت عنوان "تمایل" یا همان شاخص جذب استعداد BRAIN در یک رویکرد سیستمی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این بررسی نشان داده شد که در کشورهایی که عرضه پزشک تعمدی بالاست مانند هندوستان و پاکستان میزان مهاجرت پزشکان با تقاضای بالای کشورهای مقصد همخوانی دارد و تابعی از میزان تمایل پزشکان نیست به طوریکه ۲۷ درصد پزشکان آموزش دیده در خارج در آمریکا، هندی یا پاکستانی هستند این در حالی است که در کشورهایی که عرضه پزشک با هدف تأمین نیروی مورد نیاز داخل کشور صورت گرفته است کاملاً تابعی از تمایل پزشکان است تا تقاضای کشورهای مقصد. درحال حاضر بیشترین تقاضای پزشک در کشورهای توسعه یافته است.
حفظ پزشکان در مناطق روستایی و دورأفتاده به عنوان یک راهکار کاهش مهاجرت پزشکان:
در بیانیه ۲۰۱۰ سازمان بهداشت جهانی WHO آمده است: برای کاهش مهاجرت در کشورهای مبدا باید حفظ نیروی کار بهداشتی تقویت شود. چنین سیاستهایی باید بر مناطق روستایی متمرکزشود، زیرا به نظر میرسد بین مهاجر ت داخلی (داخل کشور) و بینالمللی(خروج از کشور) پیوند وجود دارد. چرا که اکثر مهاجران بینالمللی از مناطق شهری هستند، درحالیکه شدیدترین کمبودها در مناطق روستایی وجود دارد. برای رفع این نگرانی، WHO از منظر مالی، درکشورهای کم درآمدی که در موقعیتی نیستند که دستمزد پزشکان را به طور عام بالاترببندند، شیفت منابع از شهرها به سمت روستاها پیشنهاد میکند از طرف دیگر بهبود شرایط کار و مدیریت نیروی کار سلامت، ارائه تجهیزات بهتر وتسهیل توسعه حرفهای. افزایش آموزش خانگی کارکنان بهداشت نیز اغلب مورد نیاز است. این سیاستها مستلزم حکمرانی بهتر و تعهدات مالی بلند مدت است که دربسیاری از موارد بدون حمایت جامعه بینالمللی قابل دستیابی نیست.
وزارت بهداشت به جای انکار، مهاجرت دایرهای یا بازگشتی را تسهیل کند.
همکاری در مدیریت مهاجرت همچنین میتواند به شکل توافقنامههای دوجانبه یا چند جانبه بین کشورها یا مؤسسات بهداشتی باشد. چنین توافقاتی میتواند به نفع مهاجرت منطقهای باشد و مهاجرت دایرهای یا بازگشتی راتسهیل کند.
در نهایت بهبود در دسترس بودن و مقایسه بینالمللی آمار مهاجرت برای پرسنل بهداشتی بسیار مهم است تا کشورها سیاستهای مبتنی بر شواهد راتوسعه دهند. در حالتایدهآل، مهاجرت بینالمللی پرسنل بهداشتی باید نظارت شود. در واقع، تعداد کمی از کشورها در حال حاضر در موقعیتی هستند که چنین دادههایی را ارائه دهند. لذا شاید راهکارهایی برای کاهش تعداد مهاجرت پزشکان وجود داشته باشد از قبیل:
• رفع دغدغههای اقتصادی اجتماعی فرهنگی و آموزشی.
• شفافیت در انتشار آمار واقعی نخبگان کشور و سیاستگذاری لازم دراین زمینه.
• ثبات در زمینه قانونگذاری و سیاستگذاری تعرفههای پزشکی و نظارت بر حوزه سلامت.
• سیاستگذاری در خصوص کاهش استرس و فشار بالا و امنیت شغلی خصوصاً بر جامعه پزشکان و دستیاران کشور.
• رعایت ساعات استاندارد کار برای پزشکان و جامعه پزشکی با ایجاد تناسب میان تواناییهای حرفهای و شغلی.
• ایجاد رقابت سالم در صنف پزشکی برای کسب درآمد و جلوگیری از روشهای غیرحرفهای و خلاف سوگندنامه پزشکی
• کاهش تخصص گرایی و اجرای یکپارچه برنامه پزشکی خانواده و نظام ارجاع همگام با کشورهای توسعه یافته با ایجاد ساختار استاندارد برای ارائه خدمات.
• سیاستگذاری در خصوص رفع نابرابری اجتماعی و بیعدالتی شغلی و ارزش علمی در کشور.
• حمایت کافی و نقش حمایتی سازمان نظام پزشکی از جامعه پزشکی کشور.
• نقش حمایتی رسانهها از جامعه پزشکی و پیشگیری از نشر اخبار دلسردکننده.
• ایجاد و تسهیل بستری لازم برای انجام پژوهشهای علمی نخبگان کشور.
شاخص خالص مهاجرت بالقوه PNMI۱: درصد بزرگسالانی است که مایلند در صورت ایجاد فرصت به طور دائم از کشور نقل مکان کنند.
شاخص جذب استعداد BRAIN ۲: درصد افراد تحصیل کرده (دارای مدرک کارشناسی و بالاتر) که مایلند در صورت ایجاد فرصت به طور دائم از کشور نقل مکان کنند.
شاخص مهاجرت جوانان YOUTH۳: درصد افراد بین ۱۵ تا ۲۹ سال است که مایلند در صورت ایجاد فرصت به طور دائم از کشور نقل مکان کنند.
پایان پیام/
ثبت دیدگاه