خسیس نباشید
28 مرداد 1402 - 22:28
شناسه : 63224
3

خسیس نباشید مرد خسیسی، خربزه‌ای خرید تا به خانه برای زنِ خود بِبَرد. در راه به وسوسه افتاد که قدری از آن بخورد، ولی شرم داشت که دست خالی به خانه رود … عاقبت فریب نَفس، بر وی چیره شد و با خود گفت قاچی از خربزه را به رسم خان‌زاده‌ها می‌خورم و باقی را […]

پ
پ

خسیس نباشید

مرد خسیسی، خربزه‌ای خرید تا به خانه برای زنِ خود بِبَرد. در راه به وسوسه افتاد که قدری از آن بخورد، ولی شرم داشت که دست خالی به خانه رود …
عاقبت فریب نَفس، بر وی چیره شد و با خود گفت قاچی از خربزه را به رسم خان‌زاده‌ها می‌خورم و باقی را در راه می‌گذارم، تا عابران گمان کنند که خانی از اینجا گذشته است و چنین کرد …
البته به این اندک، آتش آزِ او فرو ننشست و گفت گوشت خربزه را نیز می‌خورم تا گویند خان را چاکرانی نیز در مُلازِمت بوده است و باقی خربزه را چاکران خورده‌اند …
سپس آهنگ خوردن پوست آن را کرد و گفت: این نیز می‌خورم تا گویند خان، اسبی نیز داشته است …
و در آخر تُخم خربزه و هر آن چیز که مانده بود را یکجا بلعید و گفت: ” اکنون نَه خانی آمده و نَه خانی رفت است! ”

استاد علی‌اکبر دهخدا

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.