پای درس آقا| ماجرای عاشورا یک فداکاری استثنایی بود
03 مرداد 1402 - 8:03
شناسه : 62394
2

پای درس آقا| ماجرای عاشورا یک فداکاری استثنایی بود رهبری می‌فرمایند: موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکاری و از خودگذشتگی‌ای که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکاری استثنایی بود. به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، معرفت به مقام امامت و سیره حضرات معصومین(ع) یکی از مهم‌ترین وظایفی است […]

پ
پ

پای درس آقا| ماجرای عاشورا یک فداکاری استثنایی بود

رهبری می‌فرمایند: موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکاری و از خودگذشتگی‌ای که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکاری استثنایی بود.

پای درس آقا| ماجرای عاشورا یک فداکاری استثنایی بود

به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، معرفت به مقام امامت و سیره حضرات معصومین(ع) یکی از مهم‌ترین وظایفی است که شیعیان باید به آن اهتمام ورزند و خود را نسبت به سیره و شخصیت ائمه آگاه سازند. ماه محرم یکی از فرصت‌هایی است که می‌توان در پرتو آن، معرفت به اباعبدالله‌الحسین(ع) را افزایش داد. در ادامه سخنان رهبر معظم انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای را در مورد عاشورا و سیره امام حسین(ع) می‌خوانید.

یک فداکاری استثنایی

به نظر بنده، موضوع عاشورا، از این جهت کمال اهمیت را دارد که فداکاری و از خودگذشتگی‌ای که در این قضیه انجام گرفت، یک فداکاری استثنایی بود. از اوّل تاریخ اسلام تا امروز، جنگ‌ها و شهادت‌ها و گذشت‌ها، همیشه بوده است و ما هم در زمان خودمان، مردم زیادی را دیدیم که مجاهدت کردند و از خود گذشتگی به خرج دادند و شرایط سختی را تحمّل کردند. این همه شهدا، این همه جانبازان، این همه اسرای ما، آزادگان ما، خانواده‌هایشان و بقیه کسانی که در سال‌های بعد از انقلاب یا اوان انقلاب فداکاری کردند، همه جلوِ چشم ما هستند. در گذشته هم حوادثی بوده است و در تاریخ آن‌ها را خوانده‌اید. اما، هیچ کدام از این حوادث، با حادثه عاشورا قابل مقایسه نیست؛ حتّی شهادت شهدای بدر و احد و زمان صدراسلام.

کنار زدن خواص جامعه اسلامی

انسان تدبّر که می‌کند، می‌فهمد چرا از زبان چند نفر از ائمّه ما علیهم‌السّلام، نقل شده است که خطاب به سیدالشهدا علیه‌الصّلاةوالسّلام فرموده‌اند: «لایوم کیومک یا اباعبداللَّه»؛ یعنی هیچ حادثه‌ای مثل حادثه تو و مثل روز تو نیست. چون عاشورا یک واقعه استثنایی بود. لُبّ و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچ‌کس به او کمک نکرد! حتّی دوستان آن بزرگوار، یعنی کسانی که هر یک می‌توانستند جمعیتی را به این میدان و به مبارزه با یزید بکشانند، هر کدام با عذری، از میدان خارج شدند و گریختند! ابن‌عبّاس یک‌طور؛ عبداللَّه‌بن‌جعفر یک‌طور؛ عبداللَّه‌بن‌زبیر یک‌طور؛ بزرگان باقی‌مانده از صحابه و تابعین یک‌طور. شخصیت‌های معروف و نام و نشان‌دار و کسانی که می‌توانستند تأثیری بگذارند و میدان مبارزه را گرم کنند، هر کدام یک‌طور از میدان خارج شدند. این، در حالی بود که هنگام حرف زدن، همه از دفاع از اسلام می‌گفتند. اما وقتی نوبت عمل رسید و دیدند که دستگاه یزید، دستگاه خشنی است؛ رحم نمی‌کند و تصمیم بر شدّت عمل دارد، هرکدام از گوشه‌ای فرار کردند و امام حسین علیه السّلام را در صحنه تنها گذاشتند. حتی برای این‌که کار خودشان را توجیه کنند، خدمت حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام آمدند و به آن بزرگوار اصرار کردند که «آقا، شما هم قیام نکنید! به جنگ با یزید نروید!»

عبرت تاریخی در قضیه عاشورا

این، یک عبرت عجیب در تاریخ است. آن‌جا که بزرگان می‌ترسند، آن‌جا که دشمن چهره بسیار خشنی را از خود نشان می‌دهد، آن‌جا که همه احساس می‌کنند اگر وارد میدان شوند میدان غریبانه‌ای آن‌ها را در خود خواهد گرفت؛ آن‌جاست که جوهرها و باطن افراد شناخته می‌شود. در تمام دنیای اسلامی آن روز که دنیای بزرگی بود و کشورهای اسلامی زیادی که امروز مستقل و جدا هستند، آن روز یک کشور بودند با جمعیت بسیار زیاد، کسی که این تصمیم، عزم و جرأت را داشت که در مقابل دشمن بایستد، حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام بود. بدیهی بود که وقتی مثل امام حسینی حرکت و قیام کند، عدّه‌ای از مردم هم دور او را خواهند گرفت و گرفتند. اگر چه آنها هم، وقتی معلوم شد که کار چقدر سخت است و چقدر شدت عمل وجود دارد، یکی‌یکی از دور آن حضرت پراکنده شدند، و از هزار و اندی آدمی که با امام حسین علیه‌السّلام، از مکه به راه افتاده، یا در بین راه به حضرت پیوسته بودند، در شب عاشورا تعدا اندکی ماندند که با مجموع آنچه که روز عاشورا خودشان را به حضرت رساندند، هفتاد و دو نفر شدند!

مظلومیت، ذلت نیست

این، مظلومیت است. این مظلومیت، به معنای کوچکی و ذلّت نیست. امام حسین علیه السّلام، عظیمترین مبارز و مجاهد تاریخ اسلام است؛ چون او در چنین میدانی ایستاد و نترسید و مجاهدت کرد. اما این انسان بزرگ، به قدر عظمتش، مظلومیت دارد. همان‌قدر که بزرگ است، همان قدر هم مظلوم است و با غربت هم به شهادت رسید. فرق است بین آن سرباز فداکار و انسان پرشوری که به میدان نبرد می‌رود؛ مردم به نام او شعار می‌دهند و از او تمجید می‌کنند؛ میدان اطراف او را انسان‌های پرشوری مثل خود او گرفته‌اند؛ می‌داند که اگر مجروح یا شهید شود، مردم با او چگونه با شور برخورد خواهند کرد و آن انسانی که در چنان غربتی، در چنان ظلمتی، تنها، بدون یاور، بدون هیچ‌گونه امید کمکی از طرف مردم، با وسعت تبلیغات دشمن، می‌ایستد و مبارزه می‌کند و تن به قضای الهی می‌سپارد و آماده کشته شدن در راه خدا می‌شود.

عظمت شهدای کربلا به این است! یعنی برای احساس تکلیف، که همان جهاد در راه خدا و دین بود، از عظمت دشمن نترسیدند؛ از تنهایی خود، احساس وحشت نکردند؛ کم بودن عدّه خود را مجوزّی برای گریختن از مقابل دشمن قرار ندادند. این است که یک آدم را، یک رهبر را، یک ملت را عظمت می‌بخشد: نترسیدن از عظمت پوشالی دشمن. (۱۳۷۱/۰۴/۱۰)

پایان پیام/

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.