مرا با مرده‌پرستان کاری نیست
11 تیر 1402 - 23:04
شناسه : 61638
3

مرا با مرده‌پرستان کاری نیست روزی کسی به خیام خردمند که دوران کهنسالی را پشت سر می‌گذاشت گفت: شما به یاد دارید دقیقا پدربزرگ من چه زمانی درگذشت؟ خیام پرسید: این پرسش برای چیست؟ آن جوان گفت: من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست آورده‌ام و می‌خواهم روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان دعا […]

پ
پ

مرا با مرده‌پرستان کاری نیست

روزی کسی به خیام خردمند که
دوران کهنسالی را پشت سر می‌گذاشت
گفت: شما به یاد دارید
دقیقا پدربزرگ من چه زمانی درگذشت؟

خیام پرسید: این پرسش برای چیست؟

آن جوان گفت:
من تاریخ درگذشت همه خویشانم را
بدست آورده‌ام و می‌خواهم
روز وفات آنها بروم گورستان و برایشان
دعا کنم و خیرات دهم و…

خیام خندید و گفت:
آدم بدبختی هستی

خداوند، تو را فرستاده تا شادی بیافرینی
و دست زندگان و مستمندان را بگیری
تا نمیرند، تو به دنبال مردگانت هستی…

بعد پشتش را به او کرد و گفت
مرا با مرده‌پرستان کاری نیست
و از او دور شد.

✅همه‌ی ما باید ارزش زندگی را بدانیم
و برای شـادی هم بکوشیم…

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.