فضیلت عجیب زیارت امام رضا علیه‌السلام
24 خرداد 1402 - 21:13
شناسه : 61236
5

 فضیلت عجیب زیارت امام رضا علیه‌السلام شهید دستغیب در کتاب داستان‌های شگفت‌انگیز نقل می‌کند: 🔹 حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه‌السلام مشرف بودم. پیرمردی را که از پیری، خمیده و موی سر و صورتش، سفید و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود – دیدم؛ حضور قلب و […]

پ
پ

 فضیلت عجیب زیارت امام رضا علیه‌السلام

20230602_001123gIQsBEt

شهید دستغیب در کتاب داستان‌های شگفت‌انگیز نقل می‌کند:

🔹 حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه‌السلام مشرف بودم. پیرمردی را که از پیری، خمیده و موی سر و صورتش، سفید و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود – دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت.
وقتی که خواست حرکت کند، دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم؛ آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش رسانم؛ گفت:

حجره‌ام در مدرسه خیرات خان است. او را تا منزل همراهی کردم و سخت مورد علاقه‌ام شد؛ به طوری‌که همه روزه می‌رفتم و او را در کارهایش یاری می‌کردم. نام و محل و حالاتش را پرسیدم.
گفت: نامم ابراهیم و از اهل عراقم و زبان فارسی را هم خوب می‌دانم؛ ضمن بیان حالاتش گفت: من از سن جوانی تا حال، هر سال برای زیارت قبر حضرت رضا علیه‌السلام مشرف می‌شوم و مدتی توقف کرده، باز به عراق بر می‌گردم؛
در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود دو مرتبه، پیاده مشرف شده‌ام؛ در مرتبه اول سه نفر جوان، که با من هم‌سن و رفاقت ایمانی بین ما بود و سخت به یکدیگر علاقه داشتیم؛ مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و این که نمی‌توانستند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند؛ هنگام وداع با من می‌گریستند و گفتند: تو جوانی و سفر اول پیاده و به زحمت می‌روی؛ البته مورد نظر واقع می‌شوی؛ حاجت ما از تو این است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام علیه‌السلام نموده، در آن محل شریف، یادی هم از ما بنما.

پس آنها را وداع نموده، به سمت مشهد حرکت کردم. پس از ورود به مشهد مقدس، با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شدم. پس از زیارت، در گوشه‌ای از حرم، و حالت بیخودی و بی‌خبری به من عارض شد؛ در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه‌السلام به دست مبارکش، رقعه‌های بیشماری بود که به تمام زوار، از مرد و زن، حتی به بچه‌ها هم رقعه‌ای می‌داد؛ چون به من رسیدند، چهار رقعه به من مرحمت فرمود: پرسیدم چه شده است که به من چهار رقعه دادید؟

فرمود: یکی از برای خودت و سه تای دیگر برای سه رفیقت؛ عرض کردم این کار، مناسب حضرتت نیست، خوب است به دیگری امر فرمائید تا این رقعه‌ها را تقسیم کند.

حضرت فرمود: این جمعیت همه به امید من آمده‌اند و خودم باید به آنها برسم. پس از آن، یکی از رقعه‌ها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشته شده بود:

* برائة من النار و امان من الحساب و دخول فی الجنة و انا بن رسول الله صلی الله علیه و آله.

_خلاصی از آتش جهنم و ایمنی از حساب و داخل شدن در بهشت و منم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله.

📚 داستان‌های شگفت‌انگیز ص ۱۶۵

۲۳ ذیقعده روز مخصوص زیارتی امام رضا علیه‌ السلام

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.