گوشهچشمی سمتِ من کن
اشکها میبارد اینجا مثل باران در حرم
ابر بودم آمدم از سمت کرمان در حرم
گوشهای پهلو گرفتم زخم دارم خستهام
بیپناهم، آمدم از جنگ طوفان در حرم
مادرم از کودکی میگفت در گوشم مدام
درد آدم میرسد حتماً به درمان، در حرم
نطق کوری دارم و یک کولهبار از حرف و آه
این سکوتم میرسد آخر به پایان در حرم
شک ندارم یوسف از نام تو برکت دیده بود
میرسد هر عاشقی حتماً به کنعان در حرم
گوشه چشمی سمتِ من کن درد دارد قلبِ من
با همینها میرسم حتما به سامان در حرم
✍️شاعر: فروغ فروغی
ثبت دیدگاه