ضرب‌المثل گهی زین به پشت
21 اردیبهشت 1402 - 22:44
شناسه : 60375
5

ضرب‌المثل گهی زین به پشت رستم، پهلوان نامدار ایرانی در یک باغ خوش آب و هوا توقف کرد تا هم خستگی نبرد سنگینش با افراسیاب را از تن به در کند. هم اسب با وفایش رخش، نفسی تازه کند. پس از خوردن نهار، پلک‌هایش سنگین شد و کنار آتش خوابش برد. رخش هم بدون این […]

پ
پ

ضرب‌المثل گهی زین به پشت

IMG_20230511_170359_3461Q3ZuHI

رستم، پهلوان نامدار ایرانی در یک باغ خوش آب و هوا توقف کرد تا هم خستگی نبرد سنگینش با افراسیاب را از تن به در کند. هم اسب با وفایش رخش، نفسی تازه کند.
پس از خوردن نهار، پلک‌هایش سنگین شد و کنار آتش خوابش برد. رخش هم بدون این که افسارش به جایی بسته باشد، تنها ماند!

افراسیاب با خودش فکر کرد که موفقیت رستم تنها به خاطر قدرت خودش نیست بلکه اسب او در این پیروزی، خیلی نقش داشته.

پس سربازانش را برای دزدیدن رخش فرستاد. آن‌ها که از قدرت رخش خبر داشتند، برای به دام انداختنش، یک طناب بسیار بلند و محکم آورده بودند.
وقتی رخش حسابی از رستم دور شد، طناب بلند را به سمتش پرتاب کردند. رخش که بسیار باهوش و قوی بود، با حرکتی جانانه، خودش را نجات داد و فرار کرد.

رستم بیدار شد. جای خالی رخش را دید. زین او را در دست گرفت و از روی رد پاهایی که به جا مانده بود توانست او را پیدا کند.
بعد با صدای بلند به رخش گفت: « می‌دانی در حالی که زین تو را به دوش داشته‌ام چه قدر راه آمده‌ام؟ »
بعد برای دلداری خودش دوباره گفت: «عیبی ندارد. رسم زمانه این است. گاهی من باید سوار زین بشوم و گاهی زین سوار من.»

از زمانی که فردوسی این داستان را روایت کرد و این بیت را سرود، رسم شد هر وقت کسی به سختی و مشکل دچار شود به او چنین بگویند:

چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت بر زین، گهی زین به پشت

ضرب‌المثل

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.