«سیدلَری» داستان زندگی  پیرمردی کم حرف و مشکوک که شهید شد به کتابفروشی‌ها رسید
27 فروردین 1402 - 21:31
شناسه : 59621
3

«سیدلَری» داستان زندگی پیرمردی کم حرف و مشکوک که شهید شد به کتابفروشی‌ها رسید کتاب «سیدلَری» به قلم «صدیقه شاهسون» با مشارکت ستاد کنگره ملی شهدای استان قم از سوی انتشارات کتاب جمکران چاپ و روانه بازار شد. به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «سیدلَری» به قلم «صدیقه شاهسون» با مشارکت ستاد […]

پ
پ

«سیدلَری» داستان زندگی پیرمردی کم حرف و مشکوک که شهید شد به کتابفروشی‌ها رسید

کتاب «سیدلَری» به قلم «صدیقه شاهسون» با مشارکت ستاد کنگره ملی شهدای استان قم از سوی انتشارات کتاب جمکران چاپ و روانه بازار شد.

«سیدلَری» داستان زندگی  پیرمردی کم حرف و مشکوک که شهید شد به کتابفروشی‌ها رسید

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «سیدلَری» به قلم «صدیقه شاهسون» با مشارکت ستاد کنگره ملی شهدای استان قم و از سوی انتشارات کتاب جمکران چاپ و روانه بازار شد.

این کتاب که در قالب خاطره‌نگاری نوشته شده است و خاطرات فرزندان، دوستان و همرزمان شهید «سیدمحمد هاشمی» را روایت می‌کند.

«سیدمحمد هاشمی» پیرمرد ترک زبان و اهل روستای گرگین بیجار، بعد از شهادت پسرش «سیدعلی هاشمی» از اولین شهدای پاسدار کردستان، کشاورزی را رها کرده و به همراه همسرش مریم و دیگر فرزندانش راهی قم می‌شود. بعد از سکونت در قم در پایگاه بسیج طفلان مسلم نیروگاه قم عضو شده و به جبهه اعزام می‌شود. حضورش در جبهه باعث دلگرمی رزمنده هاست. «سیدمحمد هاشمی» در میان رزمندگان به صبوری، خنده رویی و عبادت و خوش رویی زبان‌زد بود. در تمام مدت حضور در جبهه حرفی از فرزند شهیدش نمی‌زند و در پاسخ به سوالِ اهل کجایی می‌گوید: سیدلردنم یعنی از سادات هستم. وقتی احوالش را جویا می‌شوند، می‌گوید: قربان اولوم یعنی فدای تو بشوم.

«سیدمحمد هاشمی» آنقدر کم حرف بود که فرماندهان به او مشکوک می‌شوند و برای شناسایی هویت واقعی سید او را در قم و در زمان مرخصی تعقیب می‌کنند تا مطمئن بشوند نفوذی دشمن نیست! وی سرانجام در جزیره مجنون مجروح می‌شود و به شهادت می‌رسد. به خاطر عقب‌نشینی رزمندگان از منطقه پیکرش مهمان جزیره مجنون می‌شود و بعد از ۱۳ سال و پنج ماه پیکر مطهرش باز می‌گردد.

برشی از کتاب:

حبیب‌ابن مظاهر

عملیات نزدیک است و بچه‌های تدارکات کیسه‌های حنا را توزیع می‌کنند. تعدادی از بچه‌ها حناها را خیس می‌کنند تا قبل از عملیات بین رزمنده‌ها پخش کنند. سر به سر هم می‌گذارند و با شوخی و خنده، حنا سر و دست هم می‌مالند. حنابندان کردن یک طرف ماجرا است و شستن آن، لب آب یخ رودخانه، ماجرای دیگری دارد!

سیدلری مثل پدربزرگی با محاسن سفید و همیشه در سکوت هم سر و ریشش را حنا گذاشته است. دارد کارش را انجام می‌دهد ولی لبش به ذکرهای همیشگی‌اش می‌جنبد! از دور به او خیره می‌شوم؛ چقدر به چشمم مثل حبیب‌بن‌مظاهر می‌آید. یاد کربلا می‌افتم و شب عاشورا برایم تداعی می‌شود.

کتاب «سید لَری» به قلم «صدیقه شاهسون» در ۱۴۰ صفحه و با قیمت ۶۱ هزار تومان توسط انتشارات کتاب جمکران وارد بازار نشر شده است.

پایان پیام/ ت 708

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.