معرفی کتاب سوخته
سیر و سلوک عارف توحیدی شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره)
کتاب سوخته شرح احوال عارف سوخته آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره) است.
در این مقاله میخوانید پنهان نمودن 1) معرفی کتاب سوخته آیت الله انصاری همدانی (ره) 2) گزیدهای از متن کتاب سوخته 2.1) دستورالعمل ها و کرامات شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره) 2.2) تاکید به لزوم استاد 2.3) توصیه به ازدواج 2.4) جسم با خلق، قلب با خدا 2.5) کرامت انصاری
«… در خواب میبیند که از جامی، شراب سرخ رنگی به رنگ عشق به او مینوشانند که اطراف ظرف نوشته شده: العارف فینا کالبدر بینالنجوم و کالجبریل بین الملائکه. او لبیک میگوید و این جواب بلی، آغاز بلا میشود.»
جمله پیر شوریدهای آتش در خرمن او میزند و به یک پیمانه از شراب طهور، قیام و قعود این سجادهنشین باوقار به هم میریزد و نام او در جرگه پیران از خود بیخبر ثبت میشود.
معرفی کتاب سوخته آیت الله انصاری همدانی (ره)
کتاب سوخته پیرامون سیر و سلوک عارف توحیدی آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره) است که از درخشان ترین ستارگانی بود که در آسمان معرفت، خوش درخشید و نه تنها خاکیان که افلاکیان را نیز به واسطه نور خویش، با حقیقت آن نور مطلق آشنا نمود و عالمیان را مرهون درخشش خود ساخت.
گزیدهای از متن کتاب سوخته
قسمت هایی از متن کتاب سوخته جهت مطالعه و اطلاع از محتوای این کتاب ارزشمند:
و چرا سوخته؟!
تا به حال دیده ای کسی آن قدر عاشق باشد که هم قلبش بسوزد هم جسمش؟ تا به حال شنیده ای جسمی در التهاب عشق سوخته و آن گاه سیاه شود؟ پس او را ببین، «انصاری همدانی را» او که واقعا سوخته بود، هم روحش و هم جسم نحیف اش.
«روزی با ایشان و عده ای از دوستان جهت استحمام به حمام عمومی رفته بودیم، وقتی به سینه او نگاه کردیم طرف چپ سینه و درست روی قلب شان سیاه بود، گویی از شدت حرارت سوخته بود. با نگرانی گفتیم: آقا سینه تان؟ پاسخ فرمودند: این سوز درون است.»
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت
دستورالعمل ها و کرامات شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره)
برخی از دستورالعمل ها و کرامات شیخ محمد جواد انصاری همدانی (ره) و نیز سفارش های اخلاقی که در کتاب سوخته بیان شده است را در ادامه مطالعه نمایید.
تاکید به لزوم استاد
آقای انصاری خود به لزوم استاد تاکید خاصی داشتند و می فرمود:
«بدون استاد راه بسیار مشکل است اما هر کس که طلب حقیقی داشته باشد حتماً متحیّر نمی ماند. خداوند غیور است و طالب را رها نمی کند و من اگر یک نفر طالب توحید را سراغ داشته باشم، هر جای دنیا که باشد به سراغش می روم.»
توصیه به ازدواج
آقای اسلامیه در این باره می گوید:
«یک بار من و آقای سبزواری کنار هم زیر کرسی نشسته بودیم و آقای سبزواری داشت آرام آرام مرا تشویق می کرد برای ازدواج. من هم زیر بار نمی رفتم و می گفتم: این ها از امور دنیوی است و من نمی خواهم.
همان موقع آقا فرمودند: شماها دارید چه به هم می گویید؟ و آقای سبزواری گفت: چنین و چنان. مرحوم انصاری نگاهی به من انداختند و فرمودند: قضیه آن شخص را نشنیدی که به او گفتند فلان شخص در هوا می پرد گفت: کبوتر هم در هوا می پرد! گفتند: فلان شخص روی آب راه می رود! گفت: زغن هم روی آب راه می رود … و بعد فرمودند: اگر مردی، زن بگیر و در اجتماع باش، کن فی الناس و لا تکن معهم، این هنر است.»
جسم با خلق، قلب با خدا
«روی مسئله شغل تاکید داشتند و همه رفقا اهل کار بودند. آقای سبزواری تاجر چای بود، آقای بیات خودش مغازه داشت، آقای همایونی معلم بود و بعضی هم طلبه بودند یا بعضی کار کشاورزی داشتند، هیچ کدام بیکار نبودند.
زندگی عادی سر جای خودش بود و تذهیب و مجاهده سر جای خودش و هدف بر این بود که بدن با خلق باشد و قلب با خدا. این روال ایشان بود و هیچ وقت صحبت از عزلت و گوشه نشینی نبود.
آقای غلامحسین سبزواری که یکی از ملازمان و خصیصین ایشان بود چند بار می خواست از تجارت کنار بکشد اما آقا اجازه نداد و فرمود: خدمات شما در اینجا ممدوح است.»
کرامت انصاری
انصاری همدانی دنبال کرامات، مکاشفات و مقامات نرفت و محو خدا شد. اما کرامت حقیقی او همان انسان سازی اوست. کرامت او مهربانی و لطافت اخلاق خانوادگی اوست. کرامت او تعریف و تمجید از مخالفانش است. کرامت او نفی هرگونه اثری از آثار منیت زشت و زیباست. حجت الاسلام على محمود حقیقی از قول آیت الله نجابت تعریف می کنند که:
«آقای انصاری شاگردی داشت که سال ها برای وی زحمت کشیده بود و روحانی هم بود ولی حسابی آقا را تکفیر کرد. از این شهر به آن شهر عليه آقا سخن می گفت، بعد پشیمان می شد و می آمد معذرت خواهی می کرد اما دوباره می رفت همان کار را می کرد تا هفده بار آقا را تکفیر کرد. هر بار که تکفیر می کرد، آقا می گفت: تقصیر من است، من نتوانستم کاری کنم که او مبتلا نشود و حتی آخرین بار نیز ایشان گفتند: تقصیر من است.» و کرامت انصاری همین رستن از هستی خود است.
حجت الاسلام علی محمود حقیقی ادامه می دهد:
آقای انصاری فرموده بود: بعد از هفدهمین بار که من این تقصیر را به خودم نسبت داده بودم، از جانب خداوند یک نعمتی به من داده شد که بعضی از اسرار ربوبی را که فکر نمی کردم بتوانم وارد شوم، برایم کشف شد و آقای نجابت اینجا فرمودند: “در آن هفده بار که او این کار را کرد هفده روز از خودش غافل بود. از خودش غافل بود می دانید یعنی چه؟ یعنی همه چیز را می فهمید.”»
قرب نی بالا و پستی رفتن است
قرب حق از حبس هستی رستن است
ثبت دیدگاه