خندیدن دیگر بهسادگی گذشتهها نیست. یا ما دیگر آن آدمهای سابق نیستیم یا واقعا قاعده خندیدن عوض شده است. از یکسو روانشناسان میگویند خنده، حالت مسری دارد. میتواند از یک خنده غیرطبیعی نیز آغاز شده و به دیگران منتقل شود. همچنین کم نیستند روانشناسانی که بر این باورند که چون خندیدن برای سلامتی انسان بسیار مفید است باید تا میتوانید بخندید و لازم نیست برای آن دلیل بتراشید. از سوی دیگر خندیدن در روزگاری که کرونا جانهای بسیاری را میگیرد و خیلی چیزها بر مدار درست حرکت نمیکند احتمالا حتی اگر بهزور باشد ممکن است کارکرد نداشته باشد.
به گزارش علنی به نقل از ایسنا ، روزنامه «همشهری» در ادامه نوشت: واقعیت این است که خنده، یک انفجار سیستم لذت در مغز است. خندیدن، یک پدیده پیچیده است که از سه لایه عصبشناختی، زبانشناختی و جامعهشناختی قابل بررسی است و خیلیها برای دستیابی به این حال برای آن بسیار تلاش میکنند. اما ممکن است ناظر بیرونی در روزگار سخت کنونی، خندیدن شما را مضحک بداند. براساس یک نظرسنجی که روزنامه همشهری به شکل آنلاین برگزار کرده، ۷۹درصد افراد این نظرسنجی گفتهاند این روزها نمیتوانند بهسادگی گذشته بخندند. ۶۶درصد این جامعه آماری اعلام کردهاند که برای شادتر زندگی کردن «تلاش» میکنند؛ این در حالی است که ۳۴درصد باقیمانده تأکید داشتهاند برایشان اهمیتی ندارد که تلاشی در این حوزه داشته باشند. بیشتر افراد حاضر در این نظرسنجی که تعدادشان به ۳۵۰نفر میرسید گفتهاند که در گذشته نسبت به امروز شادتر بودهاند و بیشتر تلاشهایشان برای بهبود وضعیت روحیشان شکست خورده است. فصل مشترک همه این افراد، ادامهدار شدن تبعات شیوع ویروس کرونا در ایران، تورمهای کشدار و مسائل مشابه است.
دو راهی خندیدن
هرکس در نهایت راه خودش را انتخاب میکند اما حتما برای آن توضیحی، دلیلی یا رویکردی دارد. اینکه خندیدن بر هر درد بیدرمان دواست یا نه، یک ماجرا و اینکه آیا خندیدن مدام به هرچیزی و بیدلیل «مضحک» است، ماجرای دیگری است. از افراد حاضر درنظرسنجی پرسیدیم که آیا بهنظرشان کسانی که برای خندیدن بیهوده تلاش میکنند، حسادت برانگیزند یا مضحک؟ نگین میگوید: چرا باید کسانی که برای خندیدن تلاش میکنند مضحک باشند؟ خنده دشمن استرس و نگرانی است. ترشح هورمونهای استرسزا نظیر آدرنالین و کورتیزول هنگام خنده شدید، کاهش پیدا میکند و زمانی که میخندیم ذهنمان استراحت میکند. چه اشکالی دارد بخندیم؟ حامد هم که نظرش بهنظر نگین نزدیک است در پاسخ به سؤال همشهری میگوید: تلاش برای شاد بودن، بهترین تلاش دنیاست. یا علی، طنزنویسی که است که بر این باور است که چارهای جز شاد بودن نداریم. افسردگی چه کمکی به بشر کرده که ما هم به خیل افسردگان دچار شویم؟
بیتا هم که طراح لباس است توضیح میدهد: تا جایی که بتوانم برای شاد زندگی کردن تلاش میکنم. هرچند عمر شادیهایی که بهسختی برای خودم میسازم، کوتاه است اما به هر حال همین خوشیهای کوچک است که من را زنده نگهداشته داشت.
این در حالی است که یکی از مخالفان این تفکر در توضیح شرایط خود به همشهری میگوید: من برای شاد بودن تلاش نمیکنم. چرا باید به دروغ بهخودم بگویم شادم؟ وقتی نیستم. محدثه که دکتر داروساز است توضیح میدهد: به واسطه شغلم هر روز با افرادی در تماسم که یا عزیزی را از دست دادهاند یا خودشان دچار چالشهای جدی برای زندگی شدهاند. توان خرید دارو ندارند و فشارهای اقتصادی امانشان را بریده. من چطور میتوانم در چنین شرایطی برای شاد بودن تلاش کنم. او بر این باور است که تلاش برای شاد بودن، در روزگار کنونی ما مضحک است.
علیرضا کارگر است. او روزی ۱۵ ساعت به قول خودش کار یدی میکند. او میگوید: من وقت نمیکنم برای شاد بودن تلاش کنم. بهنظرم تلاش دیگران هم مضحک است. نمیگویم اگر موقعیت شاد بودن پیش بیاید آن را رد میکنم اما واقعیت این است که خودم برای ساخت آن تلاشی نمیکنم.
نکند بسازیم و خراب شود؟
خندیدن با همه فوایدش، همین فعل سهل ممتنع، البته میتواند پیچیدگیهای خاص خودش را داشته باشد. قرار نیست همه یک نسخه ثابت برای بهبود روحیهشان داشته باشند. هرکس باید راه خودش را برای «شاد» زیستن بسازد و بشناسد و شاید اصلا لزومی نباشد همه برای شاد بودن بجنگند. رسیدن به شادی برای بسیاری از افراد، یک مسیر پر از تقلا و سختی است که هرچه بیشتر انرژی صرف آن کنند، بیشتر از مسیر خارج میشوند. الیزابت گیلبرت در کتاب خاطرات خودش مینویسد: شادی یکی از نتایج تلاشهای شخصی است. برای رسیدن به آن باید بجنگی، تقلا کنی و اصرار بورزی. گاهی ممکن است برای جستوجوی آن مجبور شوی به دور دنیا سفر کنی. تو مجبور هستی دائما برای شکوفایی موهبتهایی که به تو اعطا شده است، تلاش کنی. زمانیکه به مرحله شادی رسیدی باید با تلاشی خستگیناپذیر و همیشگی به سمت بالا شنا کنی تا این احساس شادی را در خود ماندگار کنی. اگر این کار را انجام ندهی، شادی و رضایت درونی در تو بهمرور زمان از بین میرود.
شادتر از آنها و غمگینتر از اینها
براساس گزارش سالانه شادی، رتبه ایران از میان ۱۴۹ کشور جهان، ۱۱۸ است. فنلاند شادترین کشور جهان و افغانستان غمگینترین کشور جهان است. تجارتنیوز نوشته است: براساس گزارش سازمان ملل متحد، فنلاند برای چهارمین سال متوالی، شادترین ملت جهان معرفی شد و پس از آن کشورهای دانمارک، ایسلند، سوئیس و هلند قرار دارند که در جدول خوشحالترین ملل جهان، اول تا پنجماند. نیوزیلند تنها کشور غیراروپایی است که در این ردهبندی در میان ۱۰ کشور نخست قرار دارد. جزئیات این گزارش میگوید که افغانستان، غمگینترین کشور جهان است و قبل از آن، لسوتو، بوتسوآنا، روآندا و زیمبابوه قرار دارد.
اما شرایط ایران در مقایسه با کشورهای دیگر چگونه است؟ نکته جالب این است که براساس این گزارش شرایط پاکستان، عراق و لیبی از ایران بهتر است و لبنان و زیمبابوه و افغانستان ازجمله کشورهایی هستند که شرایط بدتری در مقایسه با ایران دارند.
سختی خندیدن در دنیای مدرن
مرزهای درک درست «شاد» بودن با «بیتفاوت» بودن باریک است. یافتن شادی به معنی کاهش توقعاتمان نیست. یافتن شادی بهمعنای رها کردن دردها و دغدغههای اجتماعی نیست؛ نباید باشد. واقعیت این است که مردم در زندگی مدرن امروزی شادی کمتری را تجربه میکنند؛ چرا که اغلب با این تصور که افراد مهمی هستند و باید تغییری در دنیا ایجاد کنند بزرگ میشوند و در بزرگسالی حضور در شبکههای اجتماعی این تصور را القا میکند که زندگی افراد دیگر تا چه اندازه باشکوه است و زندگی ما بسیار پوچ و بیمعنی است، با خودمان فکر میکنیم که کجای مسیرمان را اشتباه رفتهایم؟ چه کار کنیم تا خوشبخت شویم؟ چطور بسازیم که شکسته نشویم؟ اما نباید فراموش کنیم که شکست در رسیدن به اهداف و خواستههایمان تضادی با شاد بودن ندارد. شاد بودن بهمعنای مثبتاندیشی بیهوده و سمی نیست. زندگی پر از اتفاقات خوب و بد است. کارها گاهی خوب پیش نمیروند، مسائل زندگی گاهی بهم دیگر میپیچد. روابط تخریب میشوند و عزیزان ما خیلی وقتها زودتر از خودمان میمیرند. اما ما باید یاد بگیریم که در برابر همه این مسائل از خودمان محافظت کنیم. افراد زیادی وجود دارند که معتقدند جهانبینی «همیشه شاد بودن» مؤثر است. باید از این افراد به همان اندازه دوری کنید که از افراد کاملا منفی دوری میکنید! اگر استاندارد شاد بودنتان این است که باید در هر شرایطی و فارغ از هر موقعیتی شاد باشید، شاید بهتر باشد که تغییری اساسی در افکار و نحوه زندگیتان ایجاد کنید. چرا که این کار عملا غیرممکن است و در نهایت از شما انسان غمگینتری میسازد. شاید اگر شادی را با این متر و معیار بسنجیم دیگر «خندیدن» در روزگار کرونایی یا داشتن «دل خوش» در ایام فشارهای اقتصادی از دور به اندازه تصور برخی افراد مضحک بهنظر نرسد.
انتهای پیام
ثبت دیدگاه