گريه‌ای که قلب حضار را به آتش‌ كشيد
14 دی 1402 - 8:41
شناسه : 67332
3

گريه‌ای که قلب حضار را به آتش‌ كشيد ✅ شعری از حافظ که اشک علامه را درآورد! روزى در محضـر مرحوم‏ علّامه‏‌ طباطبائى‏ بوديم كه يكى از دوستان‌ حاضـر در آن جلســه، اين بيت عارف‌ شيراز را زمزمه كرد:‌ كاروان رفت و تو در خواب و بيابان‌ در پيش‏‌ كِى روى؟ ره ز كه پرسى؟ […]

پ
پ

گريه‌ای که قلب حضار را به آتش‌ كشيد

IMG_20240104_083530_5088yLZa71

✅ شعری از حافظ که اشک علامه را درآورد!

روزى در محضـر مرحوم‏ علّامه‏‌
طباطبائى‏ بوديم كه يكى از دوستان‌
حاضـر در آن جلســه، اين بيت عارف‌
شيراز را زمزمه كرد:‌

كاروان رفت و تو در خواب و بيابان‌
در پيش‏‌
كِى روى؟ ره ز كه پرسى؟ چه كنى‌؟
چون باشى؟

 يکباره مرحوم علّامه، دست در‌
مقابل صورت گرفت و سخت گريست‌
و در حالـى كه شانه‌‏هايـــش به شــدت‌
تكان مى‌‏خــورد، با خــود زمزمه فـرمود:‌

«كى روى؟ ره ز كه پرسى؟ چه كنى‌؟
چون باشى؟»‌‌

آن گريه، قلب حضار را چنان به آتش‌
كشيد كه هرگز شعله آن در جانشان‌
به سردى نمى‌‏گرايد.‌

📔 شهود و شناخت، ج‏۱، ص۶۰۴

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.