چهاردهم شهریور؛ سالروز شهادت شهید آیتالله علی قدوسی

سندی دیگر از جنایات گروهک منافقین
همانان که با نقاب نفاق، در مراکز نظام وارد شده بودند،
گروه افراطی التقاطی که تصمیم گرفته بود همه ارکان نظام از همه اقشار و گروهها را نابود کند.
یکی از این قربانیان، آیت الله علی قدوسی دادستان کل انقلاب، همراه و همکار نزدیک شهید بهشتی، از همراهان و حامیان آیت الله کاشانی و فدائيان اسلام بود.
عالمی مردمی، اخلاقی، زاهد، باسواد، انقلابی، قاطع، داماد علامه طباطبایی و پدر شهید که فرزندش در جنگ شهید شد.
وی بعد از جنایات ۷ تیر و ۸ شهریور، توسط سازمان منافقین با کار گذاشتن بمب در دفتر کارش، به شهادت رسید.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا ایشان برای پیاده کردن برنامههائی که هیئت مدرسین در مورد حوزه و مسائل دیگر داشتند، در قم فعالیت داشت و سپس به فرمان رهبر انقلاب مسولیت دادستانی کل انقلاب را پذیرفت و با اینکه مریض و از ناراحتی کبدی فوقالعاده زجر میبرد ولی هیچگاه از کار کوتاه نیامده و با جدیت و پشتکار به کار خود ادامه میداد.
پس از انقلاب، شهید قدوسی بدون محافظ رفت و آمد میکرد. بعد از شهادت شهید آیتالله بهشتی، امام دستور دادند تا از خودش محافظت کند لذا پذیرفت پاسداری داشته باشد.
به دلیل جایگاه مهمی که ایشان در سال ۱۳۶۰ به عهده داشتند و از طرفی فعالیت گسترده منافقین در ترور شخصیتهای انقلاب، بالاخره در ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه روز شنبه ۱۴ شهریور سال ۱۳۶۰، شهید قدوسی در جریان توطئه یک بمبگذاری در دادستانی انقلاب اسلامی به فوز عظیم شهادت نائل آمد.
به روایت همسر شهید قدوسی و دختر علامه:
مشورت شهید قدوسی با علامه طباطبایی درباره فعالیتهای مبارزاتی
خانم نجمه سادات طباطبایی همسر شهید قدوسی و دختر علامه طباطبایی در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت:
پدرم خیلی به آقای قدوسی علاقه داشتند. آقای قدوسی هم به ایشان علاقه داشت و خیلی هم به ایشان احترام میگذاشت. حاج آقا (علامه) از فعالیتهای آقای قدوسی کاملا مطلع بودند و کارهای ایشان را قبول داشتند. اصلا اینطور نبود که ایشان را از این قبیل فعالیتها و مبارزات منع کنند. میدانستند در کشور چه خبر است و با شناختی که نسبت به حکومت شاه داشتند، سفارش میکردند که آقای قدوسی بیشتر مراقب باشند.
لذا ایشان (علامه) کاملا از فعالیتهای آقای قدوسی آگاه بودند و حتی به یاد دارم گاهی آقای قدوسی درباره این مسائل با پدرم صحبت میکردند و از ایشان سوالاتی میپرسیدند و نظر میخواستند و علامه هم به ایشان پاسخ میداند.

واکنش شهید آیت الله قدوسی به شهادت فرزندش در هویزه
جمعه بود. حاج آقا از بازدید چند تا زندان برگشت؛ گرفته و ناراحت. معمولا اگر خلافی از پرسنل سر میزد، اینطوری میشد.
پرسیدم طوری شده؟ گفت: نه.
مدتی که گذشت، بیمقدمه سر حرف را باز کرد و گفت: «اگر چیزی را در راه خدا دادیم، هر قدر هم که عزیز و مهم باشد به هیچ وجه نباید ناراحت و پشیمان باشیم.»
فکر کردم میخواهد برای دوری از محمدحسن دلداریام بدهد، اما دلم آشوب شد.
این حرفها چیه حاج آقا؟
خبر دادند ۲۰۰ نفر از بهترین بچهها توی هویزه پیشروی کردهاند و چون بدون اطلاع آنها، دستور عقبنشینی داده شده، معلوم نیست چه شدهاند؟ هنوز برنگشتهاند.
حسین علالهدی هم جزوشان بوده است.
محمدحسن هم بوده؟…بله.
ولی خب پسر ما تنها یک جزء ناچیز از آن همه بچههای خوب بوده است.
پدر، خیلی محمدحسن را دوست داشت، اما خبر شهادتش را که شنید، یک قطره هم اشک نریخت. درونش پرآشوب بود ولی گریه نکرد.
میگفت:
«خوش به حالش که شهادت را نصیب برده است. من به سعادت این پسر غبطه میخورم.»
راوی: همسر و فرزند شهید آیت الله قدوسی
منبع: کتاب آیههای سرخ هویزه
توضیح عکس: شهید عالیمقام حضرت آیتالله علی قدوسی (دادستان کل انقلاب) در کنار فرزند دلبندش دانشجوی شهید کربلای هویزه، محمدحسن قدوسی که پیش از پدر در هویزه به شهادت رسید.









ثبت دیدگاه