دولت مدرن که همواره حامی طبقهای خاص بوده است، پس از قدرتگیری با طبقات دیگر دست به اتحاد و ائتلاف میزند. اما این بار دولت به مثابه دولت خواهد بود. پس بیدلیل نیست که رئیسی در دیدار با مدیران مسئول رسانههای اصلاحطلب، بر این نکته تأکید میکند که دولت او از میان ستادهایش تشکیل نخواهد شد. این اظهارات بخش مهمی از آینده سیاسی جناحهای سیاسی را روشن میکند.
پیام این گفته روشن است. اگرچه بسیاری اصلاحطلبان تمایلی به مشارکت در دولت رئیسی ندارند، جایگاهی هم برای آنان که متمایلاند در نظر گرفته نشده است و اصولگرایان بماهو اصولگرایان نیز جایگاهی نخواهند داشت.
بیتردید دولت به ناگزیر سیاست حذف و ادغام را درباره اصولگرایان به کار خواهد بست. آنان که ادغام میشوند، بدون هویت جناحیشان به کسوت کارگزاران دولتی درخواهند آمد و آنان که حذف خواهند شد، در پی نقاط مشترک با اصلاحطلبان خواهند رفت؛ نقاط مشترکی در مطالبات سیاسی و اجتماعی…
این همگرایی در مطالبات سیاسی و اجتماعی در آیندهای نهچندان دور خواهد بود و در خلأ قدرت آنان را به طیفهایی که در این دههها همواره نادیده گرفته شدهاند، نزدیک خواهد ساخت و رفتهرفته به تحرک و پویایی اجتماعی منجر خواهد شد.
با اینکه همه دولتها تاکنون ایدئولوژیک بوده و برخی از آنان به اقتصاد نیمهآزاد-خصولتی وفادار بودهاند و برخی از آنان اقتصاد شبهسوسیالیستی را در پیش گرفتهاند این بار خود دولت بماهو دولت است که ایدئولوژیک خواهد شد. ایدئولوژی همچون چسب ذرات متفرق را به یکدیگر متصل ساخته و پیش از آنکه نظریه اقتصادی و سیاسی، محور و مانیفست دولت باشد، اقتدار دولت سرلوحه کار قرار خواهد گرفت و با اینکه هنوز برنامه روشن اقتصادی طرح نشده است اما دولت ناگزیر است شکافهای اقتصادی را بهسرعت ترمیم کند؛ چراکه در صورت عدم ترمیم این شکافها دولت دچار تلاطم خواهد شد.
این تلاطم دولت را بیشازپیش به حلقه وفاداران خود وابسته خواهد کرد و این وابستگی دولت را به سمت آنتاگونیسمی از وفاداران و کمبرخورداران جامعه سوق خواهد داد و هرچیز سفتوسختی که انعطافپذیر نباشد، زودتر شکسته خواهد شد. دولتهای گذشته به دلیل اینکه بخشی از منافع طبقاتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم را نمایندگی میکردند، با برخورد امواج متلاطم جامعه از خود انعطاف نشان داده و فشار را به بیرون از خود و بعضا به نهادهای رسمی منتقل میکردند. نهادهای رسمی هم با اینکه خود بعضا مسبب این وضعیتها بودند اما به دلیل استقلال از دولت، میتوانستند در نقش حامی مردم ظاهر شوند.
آنچه در این میان بیش از هرچیز منجی دولتها میشد، طبقاتی از جامعه بودند که به دلایل علایق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، دولت متبوع خود را روی کار آورده بودند. دولت رئیسی نیز از این قاعده مستثنا نیست و اگر بخواهد راه ناگزیر دولت جناحی را طی نکند و به دولت ایدئولوژیک یا دولت وفادار تبدیل شود، دوره 40ساله نهاد نیمبند دولت بهجای اولش باز خواهد گشت؛ به دولتهای دهه ۶۰ و ۷۰. البته اینبار شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگر همچون گذشته نیست و ابراهیم رئیسی مهمترین کارش هزینه فایده شیوه دولتداری و ادامه آن خواهد بود.
23302
ثبت دیدگاه