وقایع روز یازدهم محرم سال۶۱ ق
«ابن سعد» تا حدودظهر روز يازدهم، به دفن اجساد پليد كوفيان مشغول بود. پس از اتمام كار در حالى كه پيكر پاك فرزند رسول خدا(ص) و ياران پاكبازش در زير آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى ديگر شهداى كربلا را از بدنها جدا كنند و به قصد تقرّب به ابن زياد و گرفتن جايزه با خود به كوفه ببرند.
اين سرهاى پاك كه مجموع آنها با سر امام عليهالسلام به ۷۲سر نورانى مىرسيد، بين قبائل تقسيم شد و به سوی کوفه حرکت داده شد.
🔺از دشوارترين لحظات تاريخ كربلا، كه در عظمت و سنگينى با همه آسمانها و زمين برابرى مىكند، لحظه وداع جانسوز قافله اسيران با بدنهاى پاره پاره شهيدان است.
دشمنان، اسيران دلسوخته را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و از كنار آن پيكرهاى پاك شهيدان عبور دادند، همان پيكرهاى غرقه به خونى كه يكجا همه عزّت و مظلوميت را در خود جمع و خلاصه كرده بودند.
🔺حضرت زینب(س) با ديدن پيكر به خون آغشته برادر، رو به آسمان كرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ؛ خدايا، اين قربانى را قبول فرما!» اين جمله چون پتكى بر سر دشمن فرود آمد و كوس رسوايى آنها را به صدا درآورد.
🔺سپس خود را به امام سجاد(ع) رساند و او را تسلى بخشيد و آينده كربلا و عاشورا را آنگونه كه ما امروز بعد از حدود ۱۴ قرن میبينيم دقيقاً ترسيم كرد، آرى قلب نازنين زينب(س) میدانست كه اين آغاز كار است هر چند تاريك دلان بنیاميّه و منافقان آن را پايان كار مىپنداشتند.
—————————–
📚۱.عاشورا ریشهها،انگیزهها، رویدادها و پیامدها،ص۵۴۴- ۵۴۶
📚۲. مقتلالحسین مقرم،ص۳۰۷
ثبت دیدگاه