وقایع روز نهم محرم سال ۶۱ ق
در روز نهم محرم سال ۶۱، شمر بن ذیالجوشن با نامهای كه از عبیداللّه داشت، پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبیداللّه بن زیاد، اماننامهای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس(ع) گرفته بود كه در این روز، اماننامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیك خیام امام حسین(ع) آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان(فرزندان امام علی(ع)كه مادرشان امالبنین بود)را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه برایتان امان گرفتهام. آنها همگی گفتند: خدا، تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟
🔺در این روز اعلان جنگ شد و حضرت عباس (ع)، امام(ع) را باخبر كرد. امام حسین(ع) فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟
🔺حضرت عباس(ع) رفت و خبر آورد كه اینان میگویند: یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.
🔺امام حسین(ع) به عباس فرمودند: اگر میتوانی آنها را متقاعدكن جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال ميداند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم….
ثبت دیدگاه