همسر علامه طباطبایی
16 اردیبهشت 1402 - 19:23
شناسه : 60216
3

همسر علامه طباطبایی فرض کنید دختر یک خانواده‌ی ثروتمندی هستید در تبریز. با یک طلبه ساده، ازدواج می‌کنید و بخاطر ادامه تحصیل، همین طلبه‌ی ساده راهی نجف می‌شوید. گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی می‌دهد. بعد این فرزند می‌میرد! بعد دوباره فرزند می‌دهد، دوباره در همان بچگی می‌میرد! […]

پ
پ

همسر علامه طباطبایی

فرض کنید دختر یک خانواده‌ی ثروتمندی هستید در تبریز. با یک طلبه ساده، ازدواج می‌کنید و بخاطر ادامه تحصیل، همین طلبه‌ی ساده راهی نجف می‌شوید. گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی می‌دهد. بعد این فرزند می‌میرد! بعد دوباره فرزند می‌دهد، دوباره در همان بچگی می‌میرد! دوباره فرزند می‌دهد دوباره…!!

🔹این درحالی ست که فقر، گریبان‌تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را می‌فروشید. حتی رختخواب!
اگر دختر ثروتمندی باشید و این فقر و نداری، روال زندگی مشترکتان شود، چه بر سر اعتقاد و حوصله و صبوری و اخلاقتان می آید؟؟؟
اگر قرار باشد چیز بزرگتری در ازای صبر بر فقر بگیرید چه؟؟؟ نقش و …

🔸جایگاه همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر فرو می‌برد.
علامه درباره ایشان گفته بودند:
” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا “اگر صبر حیرت‌انگیز همسرم نبود، من نمی‌توانستم ادامه‌ی تحصیل بدم”

🔹صبر حیرت‌انگیز.. نوشتن المیزان… علامه نه تعارف داشته و نه اغراق می‌کند.
علامه در جایی فرموده بودند: “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام می‌دادند من جواب خانوم را می‌شنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا می‌خواندند من جواب سلام امام حسین(علیه‌السلام) را می‌شنیدم!”
باز هم گفته بودند:”وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم، با من سخن نمی‌گفت و سعی می‌کرد شرایط آرامی برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود و هر ساعت در اطاق مرا باز می‌کرد و آرام چای را می‌گذاشت و می‌رفت. مرحوم علامه به همسر باوفایش عشق می‌ورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. پس از مرگش تا مدت‌ها، مرحوم علامه هر روز بر سر قبرش حاضر می‌شد و در فقدان او ناباورانه اشک می‌ریخت و این مهر دوسویه، همگان را به تعجب وا داشته بود…”
همیشه به جایگاه او حسرت می‌خورم! با خودم فکر می‌کنم وقتی که داشته خانه را جارو می‌زده، یا وقتی برای علامه چایی می‌ریخته، می‌دانسته در آسمان‌ها آنقدر معروف است؟ می‌دانسته در پرورش یک مرد بزرگ آنقدر موثر است؟ کاش کتابی از زندگی‌نامه‌اش چاپ شده بود… کاش برای ما کلاس آموزشی می‌گذاشت، کلاس اخلاق اخلاص.. کلاس مدیریت زندگی در شرایط بحرانی. کلاس چگونه از همسر خود علامه طباطبایی بسازیم؟!!!
کلاس چگونه بدون قلم بدست گرفتن، تفسیر المیزان بنویسیم؟ کلاس چگونه مهم باشیم اما مشهور نه! کلاس چگونه توانستم در اهداف والای همسرم، او را در بدترین شرایط یاری دهم؟ کلاس زن بودن، زن خاص و خالص بودن… زنی که می‌تواند عزیز دل باشد و عزیز دل بپروراند… کلاس عالِم بودن، بدون هیاهو، بدون تبلیغ، بدون ادعا، بدون منم منم! آه… همه‌ی این‌ها چند واحد می‌شود؟ چقدر واحد پاس نکرده دارم!
چقدر بعضی‌ها در گوشه‌ی خلوت و گمنامیشان، سر از آسمان و ملکوت درآورده‌اند! چقدر می‌شود انسان بود و انسان‌سازی کرد! چقدر می‌شود ساده اما متفاوت زندگی کرد! کنج سجاده و کنج اتاقی، که تو در آن رخت و لباس علامه را رفو می‌کرده‌ای برایم آرزوست… .

سلام و درود خدا بر اولیاءالله

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.