06 اردیبهشت 1401 - 13:31
شناسه : 49780
3

نمونه مدیر جهادی دهه 60/ شهید شاه‌آبادی، نماینده‌ای که پشت میزنشین نبود نماینده مجلس شورای اسلامی بود، اما روحیه جهادی‌اش به او اجازه نمی‌داد از پشت جبهه در جریان مسائل قرار گیرد. هر وقت فرصتی می‌یافت به جبهه می‌رفت و پای سخن رزمندگان می‌نشست. خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت: حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی، نمونه […]

پ
پ

نمونه مدیر جهادی دهه 60/ شهید شاه‌آبادی، نماینده‌ای که پشت میزنشین نبود

نماینده مجلس شورای اسلامی بود، اما روحیه جهادی‌اش به او اجازه نمی‌داد از پشت جبهه در جریان مسائل قرار گیرد. هر وقت فرصتی می‌یافت به جبهه می‌رفت و پای سخن رزمندگان می‌نشست.

نمونه مدیر جهادی دهه 60/ شهید شاه‌آبادی، نماینده‌ای که پشت میزنشین نبود

خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت: حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی، نمونه عینی مدیر جهادی دهه ۶۰ بود. او همان کسی بود که این روزها بسیاری از افراد دلشان می‌خواهد مدیران اجرایی و مسؤولان نظام مانند همان مدیران دهه ۶۰ پرشور و با حرارت به رفع مشکلات مردم همت گمارند. حاج‌‌آقا این خصلت را از پدرش آیت‌الله شاه‌آبادی استاد اخلاق امام خمینی (ره) به ارث برده بود. همیشه دغدغه مردم را داشت و طبق گفته آیت‌الله انواری در شبانه‌روز بیش از دو تا سه ساعت نمی‌خوابید. حتی تلفن منزلش را نیز خودش جواب می‌داد تا بلکه بتواند گره‌‌ای از کار مردم باز کند.


حاج شیخ مهدی در دوران اقامت امام خمینی در نوفل لوشاتو

در دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران توانست یک میلیون و ۶۳۴ هزار و هفت نفر که ۹/۴۱ درصد آرا می‌شد را به خود اختصاص دهد و این بار رسیدگی به مسائل مردم را از ورای مجلس مقننه پیگیری کند. در این میان حجت‌الاسلام شاه‌آبادی هر وقت فرصتی می‌یافت، حتی ۲ روز به جبهه می‌رفت تا از نزدیک پای صحبت رزمندگان اسلام بنشیند و در جریان مسائل مرتبط با جهاد و مقاومت قرار گیرد.


رزمندگان، حاج‌آقا را دوست داشتند

کلیدواژه‌ای که شهید شاه‌آبادی قبل از شهادتش به کار برد

حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی در روزهای ابتدایی اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۳ برای بازدید میدانی وارد جمع رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا رفت. رزمندگان از هر سو او را احاطه کرده بودند. محافظان که می‌خواستند رزمندگان را از اطراف حاج آقا پراکنده کنند،‌ رو به آن‌ها گفت:‌ این طور نیست که آن‌ها (رزمندگان) فقط علاقه‌مند باشند که روحانیان را ببوسند؛ بلکه ما هم علاقه‌مندیم آن‌ها را ببوسیم. اگر رزمندگان سر ناقابل ما را بخواهند، من تقدیمشان می‌کنم و این سر در مقابل آن‌ها ارزشی ندارد.

حاج‌آقا در جمع همین رزمندگان آخرین سخنرانی‌اش را انجام داد؛ سخنرانی‌ای که بازخوانی آن نشان می‌دهد، او از هر زمان دیگری آماده شهادت بود. چراکه از کلیدواژه «آماده شهادتیم» استفاده کرد:‌ اگر شهادت، می‌تواند نظام توحیدی‌مان را حفظ کند، اگر شهادت می‌تواند دشمن را ذلیل کند، اگر شهادت می‌تواند تفکر و بینش اسلامی‌مان را به دنیا اعلام کند، ما آماده این شهادتیم.

جزیره‌ای که شهید شاه‌آبادی را به آرزویش رساند

حاج آقا بعدازظهر روز پنج‌شنبه ششم اردیبهشت ماه در منطقه «جفیر» با شهید اقارب‌پرست جانشین فرماندهی ۹۲ زرهی دیدار کرد. شهید اقارب‌پرست که متوجه قصد حاج آقا شاه‌آبادی برای عزیمت به جزیره مجنون شد،‌ سعی کرد او را منصرف کند،‌ اما موفق نشد.

مدتی بعد حاج ‌آقا همراه با تعدادی به سوی جزیره مجنون رهسپار شد. در طول مسیر از خاطرات مبارزات قبل از انقلاب برای همراهانش تعریف کرد. وقتی به مقصد رسید، بازدیدی از سنگرها و قرارگاه‌ها داشت. هوا داشت تاریک می‌شد و به خاطر نامساعد بودن شرایط همراهانش اصرار کردند که هر چه زودتر به عقب بازگردند. زمان داشت می‌گذشت که شروع به دویدن کردند. برخی جلوتر بودند و ۲ نفر هم عقب‌تر از حاج آقا در حال بازگشت به عقب جبهه بودند که ناگهان با صدای انفجار بسیار شدید همه به حالت درازکش روی زمین خوابیدند. پس از لحظاتی، همه از جا بلند شدند به جز حجت‌الاسلام شاه‌آبادی. آقا مسعود فرزند حاج آقا که همراه او بود،‌ خود را بر بالین پدرش رساند، پدرش را صدا زد، اما متأسفانه جوابی نشنید.


بازدید میدانی حجت‌الاسلام شاه‌آبادی از خطوط مقدم

‌ من نان امام زمان (عج) را نمی‌خورم که حلیم مشدی عباس را هم بزنم!

اول محرم سال ۱۳۴۸ به مدت ۱۰ روز برای تبلیغ به روستای کیلان در اطراف دماوند رفت. علیرغم اخطاری که ساواک برای محتوای سخنرانی به او داده بود، روی منبر در دهه اول ماه محرم از فساد رژیم شاه، ترویج بی‌حجابی‌ها، وضعیت سینماها و مشروب‌فروشی‌ها، همچنین اسراف‌های پهلوی در جشن‌های شاهنشاهی سخن گفت.

در شب عاشورای حسینی که جمعیت زیادی برای عزاداری سید و سالار شهیدان جمع شده بودند،‌ حاج آقا شاه‌آبادی را به ژاندارمری بردند. رئیس پاسگاه با صدای بلند همراه با لحن اعتراض‌آمیزی گفت: ما چند بار به شما تذکر داده‌ایم که اول‌شخص مملکت را دعا کنید، ولی شما این کار را نکرده‌اید! حاج آقا با لحنی تند خطاب به رئیس پاسگاه گفت: ‌من نان امام زمان (عج) را نمی‌خورم که حلیم مشدی عباس را هم بزنم!


حاج‌ آقا در حال انجام آموزش‌های نظامی در دوران پس از انقلاب

وقتی در زندان ساواک برای حاج آقا کف زدند!

ماه مبارک رمضان بود. رادیو در ارتفاع بلندی قرار داشت. در این ایام از رادیو صدای ترانه مبتذل پخش می‌شد. زندانیان دربند ساواک از این موضوع ناراحت بودند. حاج‌آقا شاه‌آبادی از یکی از هم‌سلولی‌اش خواست برایش قلاب بگیرد، روی دست آن شخص رفت و سیم بلندگو را قطع کرد. همه زندانیان شروع به کف‌زدن کردند. البته بعد از این کار، حاج‌آقا شکنجه شد. اما او معتقد بود این کارها باعث حفظ روحیه مبارزه می‌شود.

درباره این شهید بیش‌تر بدانید

شهید حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی شاه‌آبادی در سال ۱۳۰۹ در قم به دنیا آمد. او از روحانیون برجسته و تأثیرگذار در سال‌های اول انقلاب اسلامی بود و طی سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در مجموع پنج بار دستگیر، یک سال و نیم را در زندان و پنج ماه را در تبعید گذراند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مسؤولیت‌های مختلفی چون عضویت در شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی، عضویت در هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز، نمایندگی دوره‌های اول و دوم مجلس شورای اسلامی، عضویت در هیأت منتخب امام برای بررسی عملکرد بنیاد مستضعفان در سال ۱۳۵۹ و عضویت در ستاد بسیج اقتصادی کشور، فعالیت کرد. آخرین مسؤولیت او نمایندگی دوره دوم مجلس شورای اسلامی بود. سرانجام حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی در ششم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۳ در جزیره مجنون و با انفجار خمپاره به شهادت رسید.


شهید حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی شاه‌آبادی

پیکر مطهر این شهید والامقام در یادمان شهدای هفتم تیر و در جوار شهید بهشتی و یاران با وفایش در قطعه ۲۴ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرام گرفته است.

انتهای پیام/

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.