نشانه‌های امامت
11 شهریور 1404 - 19:07
شناسه : 79640
3

نشانه‌های امامت پانزده روز از دیدار ابوالادیان با امام حسن عسکری (علیه‌السلام) می‌گذشت. او نامه‌رسان امام بود و ۱۴روز پیش برای رساندن نامه‌های امام به مدائن رفته بود. ابوالادیان به سرعت در کوچه‌ها راه می‌رفت، حرف‌های امام در گوشش می‌پیچید.  وقتی از مدائن برگشتی، از خانه من صدای گریه و عزاداری می‌شنوی. ابوالادیان قدم‌هایش را […]

پ
پ

نشانه‌های امامت

IMG_20250901_180305_686

پانزده روز از دیدار ابوالادیان با امام حسن عسکری (علیه‌السلام) می‌گذشت. او نامه‌رسان امام بود و ۱۴روز پیش برای رساندن نامه‌های امام به مدائن رفته بود.

ابوالادیان به سرعت در کوچه‌ها راه می‌رفت، حرف‌های امام در گوشش می‌پیچید.

 وقتی از مدائن برگشتی، از خانه من صدای گریه و عزاداری می‌شنوی.

ابوالادیان قدم‌هایش را تندتر کرد. آن روز او درباره جانشین امام از ایشان پرسیده بود.

امام به او گفتند: هرکس پاسخ نامه‌ها را از تو بخواهد، او قائم بعد از من است.

ابوالادیان باز سؤال کرد: دیگر چه نشانه‌ای برای اوست؟

او کسی است که بر من نماز می‌خواند.

ابوالادیان دنبال نشانه‌های دیگری بود.

امام برای آخرین بار به او گفتند: او کسی است که به تو می‌گوید درون کیسه‌ات چیست؟

ابوالادیان نفس‌زنان به در خانه امام رسید: صدای شیون و ناله از خانه می‌آمد. جعفر برادر امام با شالی سبز، دم در ایستاده بود و مردم، امامت او را تبریک می‌گفتند. ابوالادیان او را می‌شناخت، او هیچ شباهتی با امام نداشت.

او رفت تا ببیند که آیا جعفر، جانشین امام است یا نه؟ نزدیک رفت و تسلیت گفت؛ اما جعفر، چیزی از او نپرسید.

مردی به بیرون خانه آمد. به جعفر گفت: برادرتان کفن شده، برای نماز آماده است.

ابوالادیان بعد از جعفر وارد خانه شد. همه اهالی سامرا آمده بودند و همه، مثل ابوالادیان با شک و تردید به جعفر نگاه می‌کردند. صف نماز بسته شد.

ای عمو عقب برو که من به نماز گزاردن پدرم سزاوارترم. همه به عقب برگشتند. کودکی پنج ساله با موهای مجعد و چهره‌ای گندمگون به جلو صف آمدند.

رنگ از چهره جعفر پریده بود. با ترس و لرز عقب رفت.

بعد از اینکه امام مهدی علیه‌السلام پدرشان را به خاک سپردند، رو کردند به ابوالادیان و گفتند ای بصری، جواب نامه‌هایی که پیش توست را بیاور.

شادی در وجود ابوالادیان پیچید. نامه‌ها را به امام داد و با خود گفت: این دو نشانه. فقط یکی باقی مانده.

ابوالادیان وسط حیاط ایستاده بود و منتظر بود ببیند چه کسی سراغ کیسه را خواهد گرفت. به اطرافش نگاه کرد. همه داشتند درباره آن کودک حرف می‌زدند.

دستی به شانه‌اش خورد. ابوالادیان تو هستی؟

-بله من هستم.

– مولایم مهدی علیه‌الاسلام فرمودند در کیسه‌ای که پیش توست هزار سکه طلاست که ده تای آنها نقشش پاک شده است.

برق شادی در چشمان ابوالادیان می‌درخشید. بالاخره آخرین نشانه هم درست از آب در آمد.

ابوالادیان، کیسه را به دست خادم داد و خودش هم به دنبال خادم رفت تا با جانشین امام حسن عسکری علیه‌السلام بیعت کند.

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.