مَن مات مِن العشق فقد ماتَ شهید…
01 شهریور 1403 - 19:55
شناسه : 72144
6

مَن مات مِن العشق فقد ماتَ شهید… عاقبت مردی که به زیارت امام حسین علیه‌السلام نمی‌رفت! شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد. هیچگاه در این مدت، داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت قصد زیارت داشت، بر بام منزل […]

پ
پ

مَن مات مِن العشق فقد ماتَ شهید…

IMG_20240822_184932_9511vDowb2

عاقبت مردی که به زیارت امام حسین علیه‌السلام نمی‌رفت!

شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد.

هیچگاه در این مدت، داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت قصد زیارت داشت، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می‌کرد و او را زیارت می‌نمود.

 تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی» که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.

سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص، او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه‌السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی.

 این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»

آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب‌الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.

هنگامی که سید مرتضی، سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.»

وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید.

سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پابرهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید…

نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید
و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک‌ سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد.

دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام، خود را به در رواق رسانید.

چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید.

سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟
“آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه‌السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است…؟”

پس از شدت غم و اندوه فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست…»

مَن مات مِن العشق فقد ماتَ شهید…

به ابی انت و امی یا اباعبدالله الحسین…

📘منبع:داستان‌های علوی، ج۴، ص۲۱۰/ دارالسلام عراقی، ص۳۰۱

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.