معرفی کتاب آفتاب غریب به قلم مریم کریمی
«آفتاب غریب» اثر مریم کریمی، روایتی دلنشین و متفاوت از فرازهایی از زندگی امام حسن مجتبی علیهالسلام است که در قالب صد برش کوتاه، با زبانی روان و برگرفته از احادیث و روایات معتبر نگارش شده است.
نویسنده تلاش کرده تا چهرهای ملموس و معنوی از دومین پیشوای شیعیان ارائه دهد و خواننده را با گوشههایی کمتر شنیدهشده از سیر زندگی آن امام همام آشنا سازد.
این اثر، جلد چهارم از مجموعهی فاخر «چهارده خورشید، یک آفتاب» است که به زندگانی چهارده معصوم اختصاص دارد. «آفتاب غریب» در ۱۰۰ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده و فرصتیست برای تأملی تازه بر زیست معنوی امام حسن علیهالسلام در قالبی قابل فهم برای مخاطب امروز.
مطالعهی زندگی و زمانهی هر یک از ائمه معصومین علیهمالسلام دریچهایست به فهم ژرفتر تاریخ اسلام و سیرهی نبوی؛ اما زندگانی امام حسن مجتبی علیهالسلام روایتی خاص دارد، سرشار از نور و غربتی به ارث رسیده از امیر مؤمنان علیهالسلام.
کتاب «آفتاب غریب»، اثر مریم کریمی، مجموعهای از صد روایت کوتاه، شیرین و دلنشین از زندگی امام حسن مجتبی علیهالسلام است که با نگاهی نو و بیانی روان، ابعاد مختلف شخصیت، سیره و مواضع این امام مظلوم را پیش چشم مخاطب مینشاند.
نویسنده با بهرهگیری از روایات و منابع معتبر و بیانی ساده، تلاش کرده تا چهرهای معنوی و اخلاقی از دومین امام شیعیان ترسیم کند؛ چهرهای که نه فقط در تاریخ، بلکه در قلب مخاطبان امروزی نیز الهامبخش و آموزنده باشد.
_ چرا «آفتاب غریب» را باید خواند؟
زیرا این کتاب فرصتیست برای درک زندگی امامی که غربت او در تاریخ گم نشده، بلکه معنایی تازه یافته است؛ غربتی که در خانه، جامعه و حتی پس از شهادت او همچنان جاریست.
مطالعهی این اثر، دریچهایست به شناخت عمیقتر امام حسن علیهالسلام و تأمل در منش و اخلاق او.
_ در برشی از کتاب آفتاب غریب میخوانیم:
شتر عایشه برایشان شده بود بت. پهنش را میبردند برای تبرک. میگفتند بوی مشک و عنبر میدهد. شتر را که میکشتند کار تمام بود و تکلیف جنگ هم مشخص.
على علیهالسلام نیزه را داد دست محمد بن حنفیه پسرش دلاور عرب بود. رفت تا نزدیک شتر ولی نتوانست بکشدش. برگشت پیش پدر. علی (علیهالسلام) نیزه را گرفت. داد دست حسن(علیهالسلام). صدای فریاد لشکر که بلند شد فهمیدند شتر عایشه کشته شده صورت محمد قرمز شده بود. از پدر خجالت میکشید. علی(علیهالسلام) آمد جلو سر محمد را گرفت بالا:
«محمدم شرمنده نباش تو پسر منی ولی حسن پسر پیامبر است.»
_ مخاطبان کتاب:
این کتاب هدیهایست برای همهی دلدادگان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، بهویژه برای نوجوانان و جوانانی که علاقهمندند با روایتی کوتاه، قابل فهم و تأثیرگذار، با زندگی امامان آشنا شوند.
_ مشخصات اثر:
● جلد چهارم از مجموعهی «چهارده خورشید، یک آفتاب»
● در ۱۰۰ صفحه
● منتشر شده توسط انتشارات شهید کاظمی
ثبت دیدگاه