معرفت امام، معرفت الله است
30 مهر 1404 - 19:24
شناسه : 80732
1

معرفت امام، معرفت الله است حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در خطبه‌ی اول توحیدی نهج‌البلاغه می‌فرماید: «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ». دین، محبت الوهی است. در حدیث است از باقر علوم، اولین و آخرین حضرت محمد […]

پ
پ

معرفت امام، معرفت الله است

IMG_20251022_191118_2624ktbnol

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در خطبه‌ی اول توحیدی نهج‌البلاغه می‌فرماید: «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ».

دین، محبت الوهی است. در حدیث است از باقر علوم، اولین و آخرین حضرت محمد بن علی علیهماالسلام: «هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟! وَ اَلدِّينُ هُوَ اَلْحُبُّ وَ اَلْحُبُّ هُوَ اَلدِّينُ».

خدای متعال را دو نوع تجلّی است و آن تجلی ذاتی ذات به ذات است. «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ» (دعای صباح) و تجلّی حبّی که حرکت حبی ذات الهی است که بدین تجلّی آن کنز مخفی غیبی معروف و معبود می‌شود و به منصّه‌ی ظهور در صورت مظاهر در می‌آید؛ «کُنتُ کَنْزاً مَخْفِیًّا فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُعْرَفُ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفُ»، این حبّ همان دین است که به او ذات شناخته و معبود می‌شود و به واسطه‌ی این تجلّی حبّی، خلقت آغاز می‌گردد و بین زمین ممکنات و سماء ذات، اتصال و ارتباط برقرار می‌شود.

مظهر اتّم تجلّی حبّی، ولایت مطلقه‌ی الهی است که سرشار از محبّت ذات ربوبی‌اند. «أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ» «وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّةِ اللهِ» لذا دین و محبت خالص و کامل الهی انسان کامل صاحب ولایت کلی الهی می‌باشد؛ او فصل اخیر و صورت و کمال دین اعنی کل دین است. «…الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ…» (مائده، ۳)

پس سرآغاز دین، معرفت بدوست که واسطه‌ی بین حق و خلق و ربط بین قدیم و حادث و مبدأ و منشأ ظهور و بلکه خالق مخلوقات از اسمای حسنای الهی تا اعیان خارجی است. امام صادق علیه‌السلام از این حقیقت تعبیر به سبب بین خلق و حق کرده است و آن نسبت به ذات سبب دوم و نسبت به وجود مقیّد سبب اول است. «نَحْنُ اَلسَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اَللهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

ذات غیب‌الغیوبی که لا اسم له و لا رسم له است به او شناخته می‌شود و به او تجلی می‌کند؛ «بِنَا عُبِدَ اَللهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» و حجاب، واسطه‌ی بین الله و خلق است. در جلد ۲۳ بحار صفحه ۸۳ از ابی عبدالله علیه السلام حدیث است که می‌فرماید: «خَرَجَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ اَللهَ عَزَّوَجَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ اَلْعِبَادَ إِلاَّ لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اِسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، فَمَا مَعْرِفَةُ اَللهِ؟ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ».

پس حاق ذات به تجلّی اعظمش مورد معرفت واقع می‌شود و آن مرتبه‌ی اعلای سیر عروجی ممکنات است که مبدأیت آنها را داراست. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «اَلْإِمَامُ عَلَمٌ بَيْنَ اَللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً» پس معرفت و اطاعت امام هر زمان نشانه‌ی ایمان است و این اولیت و اولویت دین است که بدون آن اساس دین ویران می‌باشد.

بدان که انسان کامل عالم ناسوتی و ملکوتی و جبروتی و لاهوتی و قرآن عینی تکوینی است و موجودات از عرش تا فرش شئون وجودی اویند لذا کمال معرفت به او تصدیق این معناست که امام حقیقت نفس الامر است و مکذب و مکذبین، منکرین و معاندین این حقیقت صادق متن واقع می‌باشند «فَوَيۡلٌ يَوۡمَئِذٍ لِلمُكَذِّبِينَ» (طور، ۱۱). و کمال این تصدیق تلبّس به حقیقت توحید است لذا ولایت هم باب الله است و هم وحدت وجود جلوه‌گری این حجّت و دین واحد ذات غیبی است. بنابراین به این اطلاق در ولایت و مبدأیت اشیاء و اسماء، او بر همه‌ی مخلوقات احاطه دارد و حجت بر جمله‌ی آنها از فوق الأرض تا تحت الثری می‌باشد و به او هدایت تقدیر شامل حال مقدرات گردیده است؛ «ٱلَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ» (اعلی، ۳) و این مصباح و مدینه‌ی هدی و علّت و ماده ی اوّل ماسوی است…

دل سراپرده‌ی محبت اوست

دیده آیینه دار طلعت اوست

من که سر درنیاورم به دو کون

گردنم زیر بار منت اوست

کتاب «علی، نقطه آغاز وجود» ص ۱۳۵

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.