مرد هزار چهره واقعی: سید علی اندرزگو، روحانی انقلابی و چریک مبارز مسلمان
مرور زندگی و مبارزات به مناسبت سالروز شهادت سید علی اندرزگو، روحانی مبارز و چریک مسلمان که به دست عوامل ساواک به شهادت رسید
کسی که خواب را از چشمان ساواک گرفت!
شهیدسیدعلی اندرزگو در رمضان سال ۱۳۱۸ شمسی، در خیابان شوش تهران در یک خانواده متوسط متولد شد. او در نوجوانی در بازار تهران به کار اشتغال داشت، با وجود سختیهای معیشتی زندگی، به تحصیل پرداخت و علوم حوزوی را نیز فرا گرفت. شهید اندرزگو نزد آیتالله بروجردی، میرزا علیاصغر مرندی، آیتالله مشکینی و آیتالله مکارم شیرازی و میرزا یدالله دوزدوزانی علوم دینی را فرا گرفته بود. وی در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد. منش و شخصیت این روحانی مبارز در ذهن و ضمیر او اثری ژرف گذاشت و نتیجه این تاثیر روحی، آشنایی با تشکیلات فدائیان اسلام و راه مبارزاتی آنها بود که در تعیین مشی مبارزاتی شهید اندرزگو نقش بسیاری داشت.
شهید اندرزگو، فعالیتهای مبارزاتی خود علیه رژیم را از همان نوجوانی آغاز کرد و در ترور “حسنعلی منصور” نقش بسزایی داشت. با دستگیری همه همراهانش که در ترور منصور نقش داشتند، شهید اندرزگو زندگی مخفی خود را آغاز کرد و ساواک مدت ۱۵ سال سایهوار دنبال او میگشت. شهید اندرزگو، از اعضای شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه بود که تا پایان عمر مهمترین اشتغالش، مبارزه و فعالیت برای سرنگونی رژیم ستمشاهی بود، سرانجام پس از سالها مبارزه با رژیم پهلوی، در ۱۹ رمضان برابر با ۲ شهریور ماه سال ۱۳۵۷ توانست او را در خیابانی محاصره و در کمین نیروهای ساواک گرفتار شده و به شهادت رسید.
نحوه طلبه شدن
حجت الاسلام حسین غفاریان، یکی از دوستان شهید اندرزگو در قم، میگوید: «روزی آیتالله خزعلی تشریف آوردند قم و دست او را گذاشتند در دست من. من از شاگردان ایشان بودم، گفتند: «غفاریان! مراقب این باش تا من به تو بگویم چه کارش کنیم.» چند ماه از او در خانهمان پذیرایی کردیم تا آیتالله خزعلی آمدند و گفتند: «حسنعلی منصور را این کشته. اسمش هم سید علی اندرزگوست. اسمش را عوض کنید. جا به او بدهید. معمّم و طلبهاش کنید.» خلاصه عمّامه سرش گذاشتیم و شروع کرد به درس خواندن. ما، ماههای رمضان و محرم میرفتیم تبلیغ و به فرمایش آیتالله خزعلی، او را هم با خود میبردیم.»
آشنایی با نواب و آغاز فعالیتها
شهید اندرزگو در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد. منش و شخصیت این روحانی مبارز در ذهن و ضمیر او اثری ژرف گذاشت و فرآیند این تاثیر روحی، آشنایی با تشکیلات فدائیان اسلام و راه مبارزاتی آنها بود که در تعیین مشی مبارزاتی شهید اندرزگو نقشآفرین بود. شهید اندرزگو علاقهٔ زیادی به شهید نواب صفوی داشت و همین مسئله باعث شد که وی با تشکیلات فدائیان اسلام آشنا شود.
وی که در آن سالها به سلاح علم و ایمان، خود را مسلح میساخت، سرانجام با درک و لمس روح نهضت ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ به رهبری امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در سن ۱۸ سالگی، گام به عرصه مبارزه با رژیم پهلوی نهاد. شهید اندرزگو در جریان قیام ۱۵ خرداد، خود یکی از عاملین تظاهرات پرشور مردم بود که همان شب با اهدای کتابی از حضرت امام (رحمةاللهعلیه)، مورد تقدیر قرار گرفت.
قیام ۱۵ خرداد و فعالیتهای مبارزاتی
پس از واقعه ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، شهید اندرزگو در همان رابطه دستگیر و تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت و با اینکه در زیر شکنجه بیهوش شده بود، به سبب عزمی محکم، کوچکترین کلامی که بتواند شکنجهگران را به مقصودشان رهنمون سازد بر زبان نیاورد. پس از رهایی از زندان با شهید حاج صادق امانی و دیگر دوستانی که از سابق میشناخت ارتباط برقرار کرد و وارد شاخه نظامی هیئت موتلفه جمعیتهای اسلامی شد. در همین زمان مسئله ترور حسنعلی منصور نخستوزیر وقت مطرح شد و او به همراه دیگر افراد شرکتکننده در این ترور، در مراسم تحلیف شرکت کرد و اولین نفری بود که دست روی قرآن گذاشت و سوگند یاد کرد که تا آخرین قطره خون خود نسبت به نهضت و آرمانهای اسلامی آن وفادار بماند.
شهادت و خلاصهای از روایتها و خاطرات
میخواهی در تهران بمانی؟ سوالی که بیجواب ماند
من آخرین بار سه روز قبل از شهادتشان، ایشان را در مشهد دیدم. سلام و علیکی کردیم. گفت: «دارم میروم تهران.» گفتم: «خب، شما که همیشه میروی.» گفت: «ولی این دفعه برنمیگردم.» گفتم: «یعنی میخواهی بمانی» به این سوالم دیگر جواب نداد.
میدانستم با کسی زندگی میکنم که حتی به خانوادهاش نمیتواند سربزند! همیشه در حال مهاجرت از این محله به آن محله و از این شهر به آن شهر…
بالاخره فعالیتهای ایشان، آن قدر برای ساواک اهمیت داشت که در آن زمانی که دلار هفت تومان بود، برای سر این بزرگوار شش میلیون تومان جایزه گذاشته بودند!…
وقتی میگفت «من میدانم حتماً مادرم (حضرت زهرا) کاری میکند» من واقعاً حضور حضرت زهرا (سلام الله علیها) را احساس میکردم که آنجا ایستاده است!…
یک روز به من گفت «بالاخره میبینی! یک روزی جمهوری اسلامی میشود. امام خمینی به ایران تشریف میآورند…
پیشگوییهایی میکرد که من امروز، آنها را به چشم میبینم!
حتی یک بار گفت، «آقایی به نام سیدعلی رئیس جمهور میشود و پس از مدتی هم امام زمان ظهور میکند؛ به خدا هرکس دست از این آقا سیدعلی بکشد ضرر کرده است! ».
چون نام خودش هم سید علی بود، گفتم، «نکند خودت میخواهی رئیسجمهور شوی؟»
جواب داد «نه! من آن موقع نیستم. مسئولیت من خیلی سنگین است.» این چیزی است که شهید اندرزگو به گفت…
امام خمینی (ره):
“ما نیمی از انقلاب را از این شهید داریم، اگر ۱۰ تَن مثل او داشتیم، دنیا تحت سلطه اسلام بود.”
مقام معظم رهبری:
شهید عزیز ما، سید بزرگوار عالی مقام ما در هالهای از خموشی از گمنامی از ناشناسی مانند شهیدان تشیع در روزگار اختناق عباسی و اموی به دست گرگان خونخوارهی دستگاه جبار طاغوتی شهید شد.
نتیجهگیری
سید علی اندرزگو با ترکیب روحیه علمایی و مبارز شیعی، نمادی از ایستادگی در برابر ستم و پایداری در راه آزادی و اسلام واقعی است. یاد و میراث او همواره الهامبخش پژوهشها و روایتهای تاریخی درباره مبارزات نهضت اسلامی محسوب میشود.
ثبت دیدگاه