«ماهرخ» داستان زن ایرانی که در سوریه به اندازه 10 مرد ارزش داشت
«ماهرخ» روایتی است واقعی از زندگی یک سال و نیمه سخت و طاقتفرسای «سیده ماهرخ حسینی» در حصار جبههالنصره و جیش الحر که برای زنده ماندن از کشتار و خرابی میجنگد و حتی خانواده شوهرش نیز بنا به لو دادن او به نیروهای مسلح را دارند.
خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ محمدرضا اسماعیلی: کتاب ماهرخ که به تازگی از سوی انتشارات خط مقدم روانه بازار نشر شده است. داستان خانمی است به نام «سیده ماهرخ حسینی» که در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ در خانوادهای که پدرش اصالتاً اهل شهرستان گِرمی و مادرش اهل ساوه بود، متولد شد.
ماهرخ در ۹ سالگی پدرش را از دست میدهد و همین نقطه آغازی است برای تجربههای جدید. آن هم با حضور سه برادر و ۲ خواهری که چند سال بعد از فوت پدرش خواهر بزرگترش «منصوره» را که آرزوی زیارت حضرت زینب (س) را داشت، از دست میدهد.
ماهرخ تا اوایل دهه ۸۰ با سختیهایی دست و پنجه نرم میکند و حتی آرزوی زندگی در کشوری اروپایی در سر میپروراند، تا این که به اجبار مادرش در سوریه به عقد مردی به نام محمد که اصالتاً فلسطینی است در میآید. در ادامه این زندگی نه چندان شیرین، ماهرخ مادر چهار فرزند میشود. روزگار سیده ماهرخ را به همراه این چهار فرزند به جایی میبرد که یک سال و خردهای در محاصره نیروهای جیش الحر قرار میگیرند.
این محاصره تا جایی به او و فرزندانش فشار آورد که حتی بچههایش دیگر توان راه رفتن نداشتند و به سراغ بازیهایی میرفتند که خوابیده انجام شود. سرانجام به کمک نیروهای سوری از محاصره خارج میشود و به زندگی خود را البته بدون محمد ادامه میدهد.
در کتاب «ماهرخ» مهشید اسماعیلی، کتاب زندگی زنی را پیش رویمان میگشاید که بعد از ۲۰ سال زیست در کنار مردم عرب سوری، جزئی از آنها شده است. او که در آغاز جوانی پایش به دمشق رسیده، در میانه جوانی جنگ داخلی سوریه را دیده و در روایت خود، به خوبی و با روایتی زنانه برای مخاطب، دلایل آغاز آن جنگ را بیان میکند و از نگاهی متفاوت مردمان و جنگ سوریه را به ما مینمایاند.
کتاب ماهرخ در سه فصل زندگی ماهرخ حسینی را روایت میکند، روایتی که روان است. اما کتاب فقط به روایت حوادث زندگی «سیده ماهرخ» میپردازد، برای خواننده جالب است که بیشتر درباره ارتباط ماهرخ با خانواده شوهرش بداند و این که ماهرخ چطور میتوانسته در برابر تهمتها و حرفهایی که میشنیده، صبر کند.
مثلاً در زمان محاصره ایاد برادر شوهر ماهرخ به او میگوید که تو به اندازه ۱۰ مرد برای جیش الحر ارزش داری اگر تو را لو بدهم چه میشود و مادر شورهرش هم به همین شکل این عبارت را تکرار میکند!
کتاب فقط بسنده کرده است به روایت حوادثی که ماهرخ تجربه کرده است و درباره شخصیت ماهرخ میتوان گفت که اصلاً صحبتی نشده است. مخاطب هم به همین دلیل نمیتواند با ماهرخ داستان ارتباط بگیرد.
کتاب به قدری حجیم است که اگر بخشهایی از آن مثل دوران کودکی و یا قبل از درگیریهای سوریه خلاصهتر میشد جا داشت. بهتر بود که بیشتر دوران درگیری، محاصره و بعد محاصره پرداخته میشد. اما وقتی که ماهرخ از محاصره خارج میشود دیگر کتاب داستانی برای ادامه دادن ندارد. برای خیلیها زندگی بعد از محاصره جالبتر است چرا که دیگر خیلی از ترسها برای ماهرخ وجود نداشت و باید تلاش میکرد تا خرابیها را بسازد.
یکی دیگر از نکاتی که میتوانست به کتاب کمک کند تا مخاطب ارتباط بهتری بگیرد، استفاده از تصویر و عکس بود. شما در ۳۵۰ صفحه از این کتاب عکس و تصویری از شخصیت اول داستان نمیبینید، چه برسد به شخصیتهای دیگر. بعد از بررسی کانال انتشارات در فضای مجازی فقط ویدیویی کوتاه از وی یافتیم که در ادامه میبینید.
بحث دیگر به دلیل اینکه ما به زیست بوم و جغرافیای سوریه آشنایی نداریم و در داستان جابهجاییهای زیادی به دلیل جنگ زدگی صورت میگیرد، بهتر بود که نقشهای از شهرهای که در کتاب اسمی از آنها آمده بود، باشد.
«ماهرخ» خاطرات سیده ماهرخ حسینی از درگیریهای سوریه به قلم مهشید اسماعیلی در ۳۵۲ صفحه و با قیمت ۱۳۲ هزار تومان به همت نشر خط مقدم روانه بازار نشر شده است.
پایان پیام/
ثبت دیدگاه