قدرت بخشش
23 آذر 1403 - 22:21
شناسه : 74525
2

قدرت بخشش بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى‌کرد که سنگ گران‌قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند، کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او […]

پ
پ

قدرت بخشش

IMG_20241213_220958_062

بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى‌کرد که سنگ گران‌قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند، کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. …

زن خردمند هم بى‌درنگ، سنگ را به او داد.  مسافر بسیار شادمان شد و از این‌که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى‌شناخت. او مى‌دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى‌تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى سنگ قیمتى را پیدا کند.

بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت: «خیلى فکر کردم. مى‌دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى‌دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى‌توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى!»

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.