فضائل امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام
25 دی 1403 - 14:54
شناسه : 75077
2

فضائل امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام 🔹️روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد‌النبی (ص) آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها به همراه داشتند. 🔹️پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند (أبوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد “خلیفه‌ی نبی و امین او چه کیست؟” 🔹️پس جمعیت […]

پ
پ

فضائل امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

IMG_20250113_193005_544qZ1zjky

🔹️روزی راهبی با جمعی از مسیحیان
به مسجد‌النبی (ص) آمدند
در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها به همراه داشتند.

🔹️پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند
(أبوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد
“خلیفه‌ی نبی و امین او چه کیست؟”

🔹️پس جمعیت حاضر، ابوبکر را نشان دادند،
پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟
ابوبکر گفت، نامم “عتیق” است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ ابوبکر گفت نام دیگرم “صدیق” است
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابوبکر گفت “نه هرگز”

🔹️پس راهب گفت گمان کنم
آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟

🔹️راهب پاسخ داد من به همراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها به همراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه‌ی مسلمین چند سوال بپرسیم، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را
به او می‌بخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات ما را
پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز می‌گردیم

🔹️ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس،
راهب گفت باید به من امان‌نامه بدهی
تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت
در امانی، پس سوالاتت را بپرس!

🔹️راهب، سه سوالش را مطرح کرد:

۱) ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟

۲) ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیز است که در نزد خدا نیست؟

۳) ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمی‌داند؟

🔹️پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت:
باید از عمر کمک بخواهم،
پس به دنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد

🔹️عمر که از پاسخ عاجز ماند
پس به دنبال عثمان فرستاد
و عثمان نیز از این سوالات جا خورد،
و جمعیت گفتند
چه سوالیست که می‌پرسی؟
خدا همه چیز دارد و همه چیز را می‌داند

🔹️راهب خطاب به آن سه نفر
(ابوبکر و عمر و عثمان) گفت:
این‌ها شیخ‌ها و مردان بزرگی هستند
اما متأسفانه به خود مغرور شدند
و قصد بازگشت به روم کرد

🔹️سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود
به سرعت خود را به امام علی (ع) (أمیرالمؤمنین ع) رسانده
و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که
به سرعت، خودش را به آنجا برساند.

🔹️پس امام علی ع به همراه پسرانش
امام حسن (ع) و امام حسین (ع)
میان جمعیت، حاضر و با احترام
و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند

🔹️ابوبکر خطاب به راهب گفت،
آنکه در جست و جویش هستی آمد،
پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!

🔹️راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید
نامت چیست؟
🔹️امام علی (ع) فرمودند:
نامم نزد یهودیان “الیا”
نزد مسیحیان “ایلیا” نزد پدرم “علی”
و نزد مادرم “حیدر” است

🔹️پس راهب گفت،
نسبتت با نبی (ص) چیست؟

🔹️امام (ع) فرمود
او برادر و پسرعموى من است
و نیز داماد او هستم!

🔹️پس راهب گفت،
به عیسی بن مریم قسم که مقصود
و گمشده‌ی من تو بودی

پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد!

🔹️امام علی (ع) پاسخ دادند:
✅آنچه خدا ندارد، زن و فرزند است
✅آنچه نزد خدا نیست، ظلم است
✅و آنچه خدا نمی‌داند،
شریک و همتا برای خود است.

✅(فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک)

🔹️پس راهب با شنیدن این پاسخ‌ها،
کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت،
امام علی علیه‌السلام را به سینه فشرد
و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
“أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله
و أشهد أنک وصیه و خلیفته
و أمین هذه الامة و معدن الحکمة”

به درستی که نامت در تورات إلیا
و در انجیل ایلیا و در قرآن علی
و در کتاب‌های پیشین حیدر است،
پس براستی تو خلیفه‌ی بر حق پیامبری،

🔹️پس ماجرای تو با این قوم چیست؟
سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد
و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد

الاحتجاج ۱ ۳۰۷ – ۳۰۸

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.