فداکاری امام علی علیه‌السّلام در واقعه لیلةالمبیت
27 شهریور 1402 - 8:55
شناسه : 64163
4

فداکاری امام علی علیه‌السّلام در واقعه لیلةالمبیت 🔸 واقعه لیلةالمبیت که در اول ماه ربیع‌الاول سال چهاردهم بعثت رخ داد، علی (ع) از آغاز شب در بستر پیامبر خوابید و چون در نیمه‌های شب حدود چهل نفر از مشرکان، خانه پیامبر را محاصره کردند، گمان کردند که پیامبر در رختخواب خود خوابیده است. 🔹 در […]

پ
پ

فداکاری امام علی علیه‌السّلام در واقعه لیلةالمبیت

🔸 واقعه لیلةالمبیت که در اول ماه ربیع‌الاول سال چهاردهم بعثت رخ داد، علی (ع) از آغاز شب در بستر پیامبر خوابید و چون در نیمه‌های شب حدود چهل نفر از مشرکان، خانه پیامبر را محاصره کردند، گمان کردند که پیامبر در رختخواب خود خوابیده است.

🔹 در این بین پیامبر در حالی‌که آیه شریفه: «وَ جَعَلْنَا مِن‌ بَیْنِ اَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَاَغْشَیْناَهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ؛ [یس:۹] و در پیش روی آنان سدّی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّی و چشمانشان را پوشانده‌ایم، لذا نمی‌بینند!» را می‌خواندند، از خانه بیرون رفتند و خداوند چشمان مشرکان را از دیدن پیامبر ناتوان ساخت.

🔸 نزدیک صبح بود که مشرکان به خانه یورش بردند ولی در رختخواب علی (ع) را یافتند.

🔹 خداوند، بعدها هر سه نقشه آنان را یادآوری نموده و فرمود: ««وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ؛ [انفال:۳۰] به یادآور هنگامی را که کافران نقشه می‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند و یا (از مکه) خارج سازند. آن‌ها چاره می‌اندیشیدند (و تدبیر می‌کردند) و خداوند هم تدبیر می‌کرد و خدا بهترین چاره‌جویان (و مدبران) است».

┄┅═══••✾••═══┅┄

لیلة المبیت، شبی بود که سران قریش تصمیم بر قتل پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داشتند ولی به امر الهی و خوابیدن امام علی (علیه‌السّلام) در بستر پیامبر، نقشه آنان نقش بر آب شد.
سران قریش تصمیم گرفتند در آن شب پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به قتل برسانند که جبرئیل پیامبر را از نقشه آنان آگاه ساخته و پیامبر جریان را با امام علی(علیه‌السّلام) در میان گذاشت. حضرت علی(علیه‌السّلام)، آن شب، در بستر پیامبر خوابیده و پیامبر به یثرب هجرت کرد و بدین‌گونه از خطر قریش در امان ماند. بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت شان نزول آیه ۲۰۷ سوره بقره را درباره این فداکاری امام علی(علیه‌السّلام) دانسته‌اند. تاریخ این واقعه در اول ماه ربیع‌الاول سال چهاردهم بعثت ذکر شده است.
در تاریخ اسلام و تاریخ زندگانی پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، این اصطلاح در مورد شب هجرت آن حضرت از مکه به مدینه به کار می‌رود.
چون مشرکان مکه نتوانستند از دعوت پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جلوگیری کنند تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند، غافل از این‌که خداوند حافظ و نگهبان پیامبر خویش هست. پس وقتی تصمیم گرفتند که از هر قبیله یک نفر به طور دسته جمعی به خانه پیامبر رفته و شبانه آن حضرت را در بستر خواب به قتل برسانند.
اما امین وحی نازل گشت و نقشه مشرکان و امر الهی در مورد هجرت را به عرض آن حضرت رساند. لذا حضرت جریان را با حضرت علی(علیه‌السّلام) در میان گذاشتند، علی(علیه‌السّلام) آماده شد جهت آگاه نشدن قریش از غیبت پیامبر در بستر پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخوابد و‌ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شبانه از خانه خارج شده، به سوی مدینه رهسپار گردیدند.سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۰۷ به بعد.
برای رویارویی با چنین خطری، در آخر ماه صفر سال ۱۴ بعثت در «دار الندوه» (مجلس شورای مکه) اجتماع کردند و به چاره اندیشی پراختند.
در این شورا برخی از حاضران پیشنهاد کردند که پیامبر تبعید یا زندانی شود ولی پیشنهاد رد شد.
بعضی از مورخین نقل کرده‌اند، در این هنگام شیطان به صورت پیری پشمینه پوش، خوش‌قیافه و آراسته، در آنجا حاضر شد ابن هشام، عبدالملک، زندگانی محمد پیامبر اسلام، ترجمه سید‌ هاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۵، چاپ هفتم، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۵. و در انجمن آنها نشست و گفت: «من از مردم نجد هستم، گزارش کار شما را شنیدم و به اینجا آمدم که از رای من استفاده نمائید.» ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۹۴.
سرانجام تصمیم گرفتند حضرت را به قتل برسانند، اما کشتن پیامبر کار آسانی نبود زیرا بنی هاشم آرام نمی‌نشستند و به خون‌خواهی بر می‌خاستند.
سرانجام تصمیم گرفتند که از هر قبیله جوانی آماده شود تا شبانه دسته‌جمعی بر سر حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بریزند و او را در بستر خواب قطعه قطعه کنند، در این صورت قاتل، یک نفر نخواهد بود و بنی هاشم نمی‌توانند به خون‌خواهی برخیزند، زیرا جنگ با همه قبائل برای آنان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خون‌بها راضی خواهند شد و ماجرا خاتمه خواهد یافت.


فداکاری امام علی

برای شکست نقشه دشمن لازم بود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از شیوه «رد گم کردن» استفاده کند تا بتواند از شهر خارج شود.
برای این منظور لازم بود فرد جانباز و فداکاری شب در بستر پیامبر بخوابد تا گروهی که به خانه او یورش می‌برند، تصور کنند او هنوز خانه را ترک نگفته است و در نتیجه فکر آنان فقط متوجه خانه او شود و از کنترل راه‌ها غفلت کنند.
چنین فردی جز علی(علیه‌السلام) کسی نبود؛ از این نظر پیامبر نقشه سران قریش را با علی در میان گذاشت و فرمود: امشب در بستر من بخواب و آن پارچه سبزی را که من هر شب بر روی خود می‌کشیدم، بر روی خود بکش تا تصور کنند که من در بستر خفته‌ام(مرا تعقیب نکنند).
کفار قریش می‌خواستند، همان شب به خانه بریزند، ولی “ابولهب” گفت که شب، خانه را حراست می‌کنیم و همین‌که صبح طلوع کرد، به خانه هجوم می‌بریم. کفار، خانه را در محاصره‌شان گرفتند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) از خانه خارج شد و سوره یس را تا آیه «و جعلنا من بین ایدیهم سدّاً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لا یبصرون» را تلاوت می‌کرد و مقداری خاک برداشت و به طرف مشرکین ریخت و آنان به خواب رفتند و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) از میان آنها گذشت. طبرسی، فصل بن حسن، اعلام‌الوری، ج۱، ص۱۴۷.
علی(علیه‌السلام) به این ترتیب عمل کرد، ماموران قریش از سر شب خانه پیامبر را محاصره کردند و بامداد که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، علی(علیه‌السلام) از بستر بلند شد.
آنان نقشه خود را تا آن لحظه صددرصد دقیق و موفق می‌پنداشتند، با دیدن علی سخت برآشفتند و روی به وی کرده گفتند: محمد کجاست؟ علی فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من می‌خواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند.
در این هنگام به سوی علی(علیه‌السلام) یورش بردند و به نقل طبری او را آزردند و آن‌گاه وی را به سوی مسجدالحرام کشیدند و پس از بازداشت مختصری او را آزاد ساختند و در سمت مدینه به تعقیب پیامبر پرداختند، در حالی‌که پیامبر در غار ثور پنهان شده بود.

┄┅═══••✾••═══┅┄

شعری از سید حمیدرضا برقعی درباره این مناسبت فرخنده که در نوع خود، از بهترین اشعار سروده شده درباره لیله المبیت است:

شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد
خط به خط باور تقویم مسلمان می شد

شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب

در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بی زره آمده در معرکه یک بار دگر

تا خود صبح خطر دور و برش می‌ رقصید
تیغ عریان شده بالای سرش می ‌رقصید

مرد آن است که تا لحظه آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده

گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیه ترس برای چه کسی نازل شد

بگذارید بگویم خطر عشق مکن
جگر شیر نداری سفر عشق مکن

عنکبوت آیه ‌ای از معجزه بر در دوخت
تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت

از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر!؟
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟

یازده قرن به دل سوخته ‌ام می ‌دانی
مُهر وحدت به لبم دوخته ‌ام می ‌دانی

باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید
من زبان بسته ‌ام و خواجه سخن می‌گوید

من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم

طاقت ‌آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.