علت ورود حضرت علی علیه السلام به شورای خلافتی عمر و دیدگاه ایشان
عمر و تشكيل شوراي شش نفره
روش خليفة دوم با روش سلف او در تعيين جانشين متفاوت بود. در حالي كه خليفـة اول در آخرين لحظات عمر خويش از عمر براي جانشيني خويش نام برد، خليفـة دوم تـرجيح داد خلافت را در شوراي شش نفره از صحابة متقدم قريشي قرار دهد.
خود خليفـه دربـارة روش تعيين جانشين گفته است، اگر جانشين تعيين نكـنم مثـل رسـول خـدا (ص) عمـل كرده ام و اگر تعيين نمايم به شيوة ابوبكر رفتار كرده ام.
در واقع خليفه می خواست اعلام كند كه تفاوت روش ابوبكر و پيغمبر طبيعي است و هـركس در اين باره نظري دارد و نظر مـن متفـاوت از هـر دوي آنهاسـت.
عمـر از شـش نفـر از مهاجران قريشي تمجيد زيادي كرد و اعلام كرد رسول خدا (ص) در حالي درگذشت كه از اين شـش تـن راضـي بـود و فقـط آنـان شايسـتة خلافـت انـد.
البته سـعي كـرد بـراي هريك از آن ها حداقل يك عيب را بيان كند و آن ها را از ابوبكر و خودش و حتي ابوعبيـده پايين تر بداند. ابوعبيده نفر سوم مهاجران و حامي شيخين در سقيفه بود و در عهد خلافـت خليفة دوم از دنيا رفته بود.
روايت معروف دربارة مشاورة اعضاي شورا نيز بدين گونه است كه طلحه به نفع عثمان و زبير به نفع علي (ع) كنار رفت و سعد بـن ابـي وقـاص بـه نفـع عبدالرحمن و بدين گونـه سـه نفر باقي ماندند، هر كدام صاحب دو رأي.
عبدالرحمن براي واگذاري دو رأي اش به عثمان و يا علي (ع) شرايطي را مطرح كرد كه علي آن را رد كرد و عثمـان پـذيرفت و بـدين گونـه خليفه شد.
-چرا حضرت علی(علیه السلام) در شورای شش نفره شرکت کرد؟
نحوه تشکیل شوراى شش نفره به گونه اى بود که پیش بینى شده بود، خلافت به على(علیه السلام)نرسد؛ چرا که طلحه از قبیله «تَیْم» و پسر عموى عایشه بود. یعنى از همان قبیله اى که ابوبکر به آن تعلّق داشت و آنان تمایلى به على(علیه السلام) نداشتند.
سعد بن ابى وقّاص نیز مادرش از بنى امیّه بود و دایى ها و نزدیکانش در جنگ هاى اسلام در برابر کفر و شرک، به دست على(علیه السلام) کشته شده بودند و به همین سبب، او حتّى در زمان خلافت على(علیه السلام) نیز با آن حضرت بیعت نکرد و عمر بن سعد، جنایتکار بزرگ حادثه کربلا و عاشورا فرزند اوست.
بنابراین، کینه توزى او نسبت به على(علیه السلام) مسلّم بود و به همین دلیل، وى نیز به على(علیه السلام) متمایل نبود. شخص دیگر عبدالرّحمان بن عوف است که وى نیز داماد عثمان بود؛ چرا که شوهر «امّ کلثوم» خواهر عثمان بود.
در نتیجه، فقط زبیر که به على(علیه السلام) علاقه داشت، جانب آن حضرت را مى گرفت و بقیّه آراء به نفع عثمان ریخته مى شد.
على(علیه السلام) در خطبه شقشقیّه (خطبه سوم نهج البلاغه) همین ماجرا را به گونه اى فشرده بیان کرده است.
فرمود: فَصَغا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مالَ الاْخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن»; (سرانجام یکى از آن ها (اعضاى شورا) به خاطر کینه اش از من روى برتافت و دیگرى خویشاوندى را بر حقیقت مقدّم داشت و به خاطر دامادیش به دیگرى (عثمان) تمایل پیدا کرد، علاوه بر جهات دیگر که ذکر آن خوشایند نیست.
علاوه بر آن، عمر به صراحت معایبى براى طلحه و سعد بن ابى وقاص و عبدالرّحمان بن عوف برشمرد، که در واقع عدم شایستگى آنان را به خلافت مى رساند.
درباره طلحه گفت: رسول خدا در ماجراى آیه حجاب به خاطر سخنى که گفته بودى از تو ناراضى بود.
به سعد بن ابى وقاص گفت: تو مرد جنگ هستى که به درد خلافت و رسیدگى به امور مردم نمى خورى.
به عبدالرّحمان بن عوف نیز گفت: تو مردى ضعیف هستى و مرد ضعیفى همانند تو، شایسته این جایگاه نیست.
او با این سخنان گویا به این افراد فقط حقّ رأى مى داد، که از میان على(علیه السلام) و عثمان یکى را برگزینند؛ امّا با یک چینش حساب شده، کفه ترازو را به نفع عثمان سنگین¬تر کرد.
شاید بر همین اساس بود که صاحب نظران سیاسى از قبل پیش بینى مى کردند که حکومت به على(علیه السلام) نخواهد رسید و آن حضرت را از شرکت در جلسه شورا منع مى¬کردند.
بنابر نقل طبرى، ابن عبّاس به على(علیه السلام) گفت: وارد این شورا مشو!
امیرمؤمنان(علیه السلام)پاسخ داد: نمى¬خواهم از جانب من مخالفتى صورت پذیرد.
ابن عبّاس گفت: «إِذاً تَرى ما تَکْرَهُ»; (دراین صورت آنچه را که خوشایند تو نیست، خواهى دید.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) براى آن که خود را شایسته خلافت و امامت مى دانست، لازم دید در آن جلسه شرکت کند و با استدلال، حقّانیّت خویش را به اثبات رساند و همین اقدام را نیز کرد؛ امّا بار دیگر آن نقشه مرموزانه کار خود را کرد و مردم از رهبرى على(علیه السلام) بى بهره شدند.
علاوه بر آن، على(علیه السلام) نمى خواست به ایجاد شکاف و مخالفت متّهم شود، و تا نگویند اگر حضرت در آن مجلس شرکت مى¬کرد، حقّش را به وى مى¬دادند، از این رو مولا(علیه السلام) مصلحت را به حضور در آن شورا دید.
ثبت دیدگاه